بعدِ تجدید بنای کعبه بود،/ حضرت حق امتحانش می نمود/این چنین گف | ☀ کانال شهرک اناج hasani ☀
بعدِ تجدید بنای کعبه بود،/ حضرت حق امتحانش می نمود/این چنین گفتا خداوند جلیل/بر رسول پاک خود یعنی خلیل/ای رسول من. به قربانگاه ببر/لعن کن ابلیس ملعون را دگر/خواب ابراهیم سه شب تکرار شد/وانگه اسماعیل او احضار شد/گفت ابراهیم:ایا فرزند من/ای عزیز هاجر و دلبند من/دعوت حق را اجابت میکنی؟/عید قربان است حمایت میکنی؟/گفت اسماعیل . من آماده ام/ای پدر جان . من پیامبر زاده ام/سوی قربانگه. پدر بود وپسر/بر قد و بالای او کردی نظر/دست و پایش بست محکم با طناب/چشم او بست و بدادش جرعه آب/کارد را بر حنجرش چندی کشید/لیک بر خنجر پیام از حق رسید/گفت ابراهیم.خدایا کن مدد/ تا که خنجر.حنجرش را بَردَرد/ناگهان جبریل آمد بر زمین/بره ای آورد و گفتا اینچنین/ای که کردی جان فرزندت فدا/حج تو مقبول شد نزد خدا/چون که ابراهیم پیام حق شنید/شد چنین بر نزد خالق رو سفید/مانده این سنت برای مسلمین/عید قربان قصه اش باشد چنین/
