#تحلیل_کلمات_و_عبارات Drop off To fall asleep; to take to a certain location; to decrease. چرت زدن، کسی خوابش بردن رساندن، بردن کاهش یافتن، افت کردن، کار شدن Business has been dropping off rapidly recently, but fortunately it hasnt been failing off as quickly as for our competitors. اخیرا کار و کاسبی خیلی سریع افت کرده است، اما خوشبختانه به اندازه رقبای ما کساد نشده است. My mother dropped off during the boring television show; her head was nodding up and down. مادرم هنگام تماشای نمایش تلویزیونی خستهکننده چرت میزد طوریکه سرش را به زور بالا میگرفت اما پایین میافتاد. I dont mind dropping you off at the store on my way to work. میتوانم سر راهم به اداره، شما را تا فروشگاه برسانم. آموزش کلمات و عبارات انگلیسی در @Eng_Learners_Mb 1.3K views16:28