دستهایت را به من بسپار تا با هم به شهر آرزوها سفر کنیم ش | انسانم آرزوست
دستهایت را به من بسپار تا با هم به شهر آرزوها سفر کنیم شهری دور و بدون غم، رنج و اندوه در این دیار بی مهری می دانم این رویائی بیش نیست اما این را بدان تا شهر خیال، تا افق سبز رویا من با تو می مانم، ای بهترینها بدور از تمام همنوعانی که قلبم را با وجود تمام محبتهایم شکستند