با این شعر عبدالملکیان میشود آرزوکرد که «زمین» به آن روزها ب | تاملات جامعهشناختی
با این شعر عبدالملکیان میشود آرزوکرد که «زمین» به آن روزها برگردد که «انسان»،هنوز «اشرف مخلوقات»ش نشده بود .. البته که نمیشود.. اما آرزو که میشود کرد.. نمیشود؟!
به حرمت طبیعتی که انگار دارد نفسهای اخرش را میکشد، آرزو کنیم که کاش میشد فیلم جهان را به عقب برگردانیم ....
فرصتی نمانده است ... بیا همدیگر را بغل کنیم ! فردا یا من تو را می کشم یا تو چاقو را در آب خواهی شست همین چند سطر ... دنیا به همین چند سطر رسیده است ! به این که انسان کوچک بماند بهتر است ، به دنیا نیاید بهتر است ... اصلا این فیلم را به عقب برگردان آنقدر که پالتوی پوست پشت ویترین، پلنگی شود که میدود در دشتهای دور آنقدر که عصاها پیاده به جنگل برگردند و پرندگان دوباره بر زمین … زمین … نه ! به عقبتر برگرد بگذار خدا دوباره دستهایش را بشوید در آینه بنگرد شاید ... تصمیم دیگری گرفت ...