2019-11-29 09:51:47
قیمت همه چیز نیست!(قسمت اول)
مصطفی نصراصفهانی
یکی از مفاهیم بنیادی در دانش اقتصاد، نظریه قیمت و عرضه و تقاضا هست. گفته میشود که رابطه بین قیمت و مقدار تقاضا نزولی است و این قانون بجز در مواردی استثنائی کالای گیفِن، برقرار است. از این قانون هم نتیجه گرفته میشود که برای کاهش(افزایش) تقاضا باید قیمت بالا (پائین) برود. (برای اطلاعات بیشتر در این زمینه به کتب اقتصاد خرد کارشناسی مراجعه شود)
قداست این «مدل» از دنیای واقعی در ذهن اقتصاددانان گاه به حدی بالا میرود که گاهی فراموش میکنند که قانون مذکور تحت شرایط خاصی برقرار است. فرض «ثبات سایر شرایط» لازمه برقرار بودن چنین رابطهای بین قیمت و مقدار تقاضا توسط نظریهپردازان اصلی آن دانسته شده است. به عبارتی، در دنیای واقعی به ندرت این پیششرط محقق میشود، اما مشاوران اقتصادی بیش از اندازه این قانون را برای تجویزهایشان بکار میبرنددر حالی که باید از بین ابزارها، موثرترینها استفاده شوند!
همچنین علاوه بر کاربست نادرست این قانون در تجویزها، موارد متعددی هم هستند که اصلا این الگو حتی در نظر هم (بغیر از کالای گیفن) درست نیست.
در چند قسمت، مثالهایی جالب در این رابطه ارائه خواهد شد.
افزایش قیمت بنزین و عدم کاهش مصرف آن
بحث هدفمندی یارانهها در دولتهای مختلف بعد از جنگ مطرح بود، اما در دوران دکتر احمدینژاد بطور جدی و جسورانه مورد توجه قرار گرفت و اجرائی شد. همچنین از سال 1386 سهمیهبندی بنزین با صدور کارت هوشمند سوخت برای وسایل نقلیه پی گرفته شد.
هم سهمیهبندی و هم افزایش قیمت بنزین در دولت نهم و دهم اتفاق افتادند و مصرف بنزین تا حدی کاهش پیدا کرد. با اینحال نگاه به روند کاهش قیمت نشان میدهد که کاهش در مصرف بخاطر سهمیهبندی بوده و نه افزایش قیمت، چرا که قبل از افزایش قیمت این کاهش اتفاق افتاده.
توضیحی که اقتصاد سنتی میدهد این است که تقاضای بنزین در این قیمتها بی کشش است. همچنین اقتصاد سنتی ممکن است کاهش مصرف بنزین بعد از شروع سهمیهبندی و قبل از هدفمندی را به اثردرآمدی ناشی از رکود نسبت بدهد.
اما از منظر اقتصاد رفتاری کششهای تقاضا بسیار کمتر از چیزی هستند که معمولا در اقتصاد سنتی فرض میشود. تصور کنید که منحنی تابع تقاضا بجای اینکه مورب باشد عمودی یا نزدیک به عمودی باشد. به بیان عامیانهتر، آنچه که تعیینکننده میزان تقاضاست بیشتر از آنکه قیمت باشد، «عادت» است.
دن اریلی در کتاب نابخردیهای پیشبینی پذیر اتفاقا بازار بنزین را مثال میزند و ادعا میکند اگر همین الان دولت مالیاتی روی بنزین ببندد که قیمت آن را دوبرابر کند، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت تقاضای آن بشدت کاهش پیدا کند، اما در بلندمدت دوباره میزان تقاضا افزایش پیدا خواهد کرد. به بیان ادبیات نظریه سیستمها، متغیر قبل از رسیدن به وضعیت پایدار یک اورشوت خواهد داشت که ناشی از مقایسه قیمت جدید با قبلی است و با فراموش کردن قیمت قبلی از بین میرود.
مکانیزمِ اثر سهمیهبندی چیست؟
با وجود امکان خرید بنزین آزاد، سهمیهبندی از یک محدودیت فیزیکی تبدیل به یک محدودیت روانی شد. مکانیزم اثر آن به دو طریق بود:
1- باعث ادارک بیشتر افزایش قیمت(هزینه فرصت) میشد. یکی از سوگیریهای رفتاری اصلی انسانها غفت از هزینه فرصت هست و این مقایسه قیمت آزاد با دولتی باعث میشد که هزینه فرصت آن(یعنی قیمت آزاد) بیشتر ادراک شود.
2- باعث اثر مقایسه اجتماعی روی مصرف میشد. مطالعات نشان میدهد که یادآوری صرفهجویی همسایهها در مصرف برق اثر بیشتری روی مصرف مشتریان پرمصرف دارد تا افزایش قیمت آن. به طور مشابه میتوان اینجا نیز این ادعا را کرد که وقتی افراد میبینند که دیگر مردمان با همین میزان سهمیه زندگی میکنند و مشکلی ندارند سعی خواهند کرد که «عادت» خود را عوض کنند. و این اثری روی مصرف دارد که کمتر افزایش قیمتی میتواند داشته باشد.
پ.ن:
1- بخاطر سوءبرداشتهایی که از اقتصاد رفتاری وجود دارد مجبور هستم با زبان اقتصادکلاسیک مطالب را بیان کنم.
2- در دنیای واقعی و در ایران به دلیل فساد و ناکارآمدی نهادهای اجرایی باید در تجویزها ملاحظات دیگری را هم در نظر داشت.
3- تبیینی که از مکانیزمِ اثر سهمیهبندی فوق ارائه شد ممکن است در موارد مشابه درست نباشد!
کانال تخصصی اقتصاد و مالی رفتاری:
@BehavioralEconomicsAndFinance
76 views. توکلی, 06:51