«من چیزهایی را دیدهام که شماها باور نمیکنید. کشتیهای فضایی | Eric Notes
«من چیزهایی را دیدهام که شماها باور نمیکنید. کشتیهای فضایی تازان را بر شانههای اوریون دیدهام. من پرتوهای سی را تماشا کردم که در تاریکی، نزدیک دروازه تانهاوزر میدرخشند. همه آن لحظهها در زمان گم خواهند شد، مانند اشکهایی در باران. زمان مردن است».