۱- هفتاد درصد مردم ایران با انجام این رفتارها با زندانی موافقند، از جمله خانواده خودت. اگه تصور دیگهای داشتی، باکرهای. عموم مردم هیچ تصوری از اداره کردن مملکت جز چیزی که از رضاخان دیدند، ندارند. اینطور نیست که آگاه نباشند رفتارها در یک کشور نرمال چطوره. بلکه آگاهانه با رفتار کشور نرمال مخالفند. مردم ایران، اگه کاملا آزادشون بذارید که حرفشون رو بزنند، میتونند همین الان چهل و پنج دقیقه به جو بایدن انتقاد کنند، اما هیچ انتقادی به رضاخان ندارند! اینم چیزیه که بش دقت نکرده بودید.
۲- فروشندگان خرد مواد مخدر، دلهدزدها و حتی آدمهای اشتباهی در بازداشتگاههای نیروی انتظامی، و همچنین بعضی از سربازان وظیفه در پادگانها، تجربه بدتری داشتهاند. تجربه مشابه نه. بدتر. اما اونها برای کسی تعریف نمیکنند، چون میدونند که برای کسی مهم نیست. چون میدونند که قضاوت جامعه اینه که «حقشونه». بیتفاوتی میانگین جامعه به حقوق افراد باعث میشه که هر فرد الف- فکر کنه این چیزها فقط در یک بخش حکومت رخ میده، و ب- تا سر خودش نیاد باخبر نمیشه.
۳- شوک بعد از آزادی، مخربتر از خود شکنجهست. چون قربانی باور نمیکنه دیگران داستانش رو میشنوند و به سادگی از کنارش رد میشن. چون انسان دوست داره ببینه دیگران به خاطرش هیاهو میکنند. و وقتی هیچ چیز نمیبینه، وارد گرداب نفرت میشه. که نباید اتفاق بیفته، اما کنترلش مهارت میخواد. تریکش اینه: نباید نفرت رو سرکوب کرد. بلکه باید بش وقت داد که کمی جولان بده، و سپس به آرامی از کنارش عبور کرد.