حسین قشقایی آدم متعهد و شجاعی است. اما شخصا در موقعیتی مشابه، | Eric Notes
حسین قشقایی آدم متعهد و شجاعی است. اما شخصا در موقعیتی مشابه، که همینقدر مثل او خونم در حال جوشیدن بوده، فهمیدم که تعهد و شجاعت کافی نیست. باید قدرت داشت. آدمهای متجاوز را باید با قدرت، له کرد. و فقط هم با قدرت میشود لهشان کرد. قبلا نوشتم، «مثال شدن» هدف مهمی است. وقتی همه بزدلند، مثالِ «تنهایی شجاع» شدن مهم است. اما برای برنده شدن کافی نیست. در واقع این نقطه بلوغ من بود. فهمیدن اینکه در بهترین حالت، توقع همراهی مردم در ستیز با شیاطین، یک توقع بیجاست؛ و در متداولترین حالت، خود مردم دستیار شیاطین هستند! پس برای برنده شدن نباید به این فکر کرد که «دانستن حق مردم است». این یک شعار پوچ بود که جریان قلابی اصلاحات در کله ما فرو کرد. بعدتر فهمیدیم مردم اتفاقا خیلی چیزها را میدانند، و برای دانستنشان نیاز به فداکاریها و هزینهپردازیهای ما ندارند. بلکه دانسته با خیلی چیزها مشکلی ندارند. یا.. دانسته برایشان مهم نیست. یا دانسته خودشان همدستند. فهمیدن اینکه از مبنا دچار سوء تفاهم بودم نقطه بلوغ من بود. که همه جهانبینیام دچار اعوجاج بوده. که نجات دادن مردم بیمعنی بوده. باید انسان را از مردم نجات داد! و برای اینکار باید به قدرت رسید، و برای بدست آوردنش جنگید. با قدرت میشود همان مردمی که آدمکشها را دوست دارند، وادار کرد به حیوانات احترام بگذارند. به کسی تعرض نکنند. در زندگی دیگران دخالت نکنند. دارایی دیگران را غصب نکنند. و از همه مهمتر، با قدرت میشود از تأیید شدن حقیقت توسط مردم، بینیاز شد! با قدرت دیگر لازم نیست مردم قبول کنند که دارد ظلمی رخ میدهد. با قدرت میشود دهان ظالم را پر از خون کرد. چه مردم قبول کنند که حقش بوده، چه قبول نکنند.