بش گفتم شما اصرار داشتید که وقتی به دنیا اومدیم حتما «اشهدانع | Eric Notes
بش گفتم شما اصرار داشتید که وقتی به دنیا اومدیم حتما «اشهدانعلیولیالله» تو گوشمون خونده بشه، اما خودتون عُمَری بودید. علی با ازدواج موقت و کوتاهمدت موافق بود، اما عمر بساطش رو جمع کرد. البته علی فقط موافق نبود. اینطور نبود که فقط یک نظر باشه و یکی بگه من اوکیام باش! یک استراتژی اجتماعی بود. عمر، پروژه یهودیسازی اسلام رو انجام داد، و شما دقیقا همون اسلام یهودیشده رو سفت چسبیدید. همیشه بلافاصله بعد از هر انقلابی، نیرویی بسیج میشه برای دوباره راست کردن جامعه. چون به نظر سنتگرایان، انقلاب کجش کرده بوده! انقلاب اسلام در حجاز، از بسیاری از جنبهها، کجروی از یهودیت بود. دوباره راست کردنش رو عمر به عهده گرفت. یهودیان حجاز با خود محمد مشکل چندانی نداشتند. با اینکه میخواست علی رو به عنوان یک مسیح جدید معرفی کنه مشکل داشتند. مسیح عربی که به قالبهای کهن اورشلیم رحم نمیکنه. مسیحی که روی جنازههای لشکر دشمن راه میرفت و چنان بیتفاوت بود که انگار قلب نداره، و همزمان طوری سخنرانی میکرد که در لفظ عربی موزونتر و لطیفتر از قرآن باشه. شما اگه این مسیح رو میدیدید بش پشت میکردید.
در حالی که چشماش از تعجب گرد شده بود از چیزهایی که گفتم، پرسید از کجا میدونی پشت میکردیم؟ گفتم از مملکتی که ساختید مشخصه. خانوادهها از بیرون ظاهر یهودی دارند: تکهمسر، وفادار، فرزندآور. اما از درون هرزه، خائن، و خودخواه.