Get Mystery Box with random crypto!

#حرارت_تنش569 - مگه با تو نیستم؟ بجنب بهاره. سرش رو به طرفین | ♥️ عشق جذاب ♥️

#حرارت_تنش569

- مگه با تو نیستم؟ بجنب بهاره.

سرش رو به طرفین تکون داد و گفت:
- نه...

عصبی غریدم:
- چرا نه؟

آب دهنش رو پر صدا قورت داد و زمزمه کرد:
- چون ازت ناراحتم.

عصبی به سمتش یورش بردم.
جیغ بلندی زد قدمی به عقب برداشت و به دیوار اتاق پرو چسبید و‌ زد زیر گریه.

- لباس عروس نخواستم اصلا.

اتاق پرو بزرگ بود.
اما باز هم برای گیر انداختن یه موش کوچولویی مثل بهاره جای کوچیکی بود.

- فردین چیزی شده؟ چرا بهاره جیغ زد؟

شهره پشت در بود.
بهاره رو به خودم چسبوندم با دست جلوی دهنش رو نگه داشتم تا صداش رو خفه کنم و نتونه حرف بزنه.

- چیزی نیست، موش دیده.

شهره متعجب پرسید:
- موش؟ اونم تو مزون من؟!

بی حوصله جواب دادم:
- حتما اشتباه دیده.

فکر می کردم که میره.
اما انگار اون زن سمج تر از این حرف ها بود و تقه ای دوباره به در اتاق پرو زد.

- فردین مطمئنی همه چی خوبه؟

عصبی تشر زدم:
- اگه بری بهترم میشه.

صدای پاشنه ی کفش هاش خبر از این می داد که بالاخره رفته و تموم شده.

- هووف زنیکه فضول.

دستم رو از جلوی دهنش برداشتم و با اخم تشر زدم:
- جمع کن خودتو، زودم لخت شو.