Get Mystery Box with random crypto!

بچه که بودم یه خانم پیری بود بهش میگفتن بی بی گل درویش مسلک ب | گویش استرابادی


بچه که بودم یه خانم پیری بود بهش میگفتن بی بی گل

درویش مسلک با لباسهای چین دار و گلدار
چیزی شبیه کولی ها

با چشمان قهوه ای تیره و سرمه زده
و
نگاهی بسیار نافذ

و خال‌کوبی چهره....

دست بندهای مسی و ناخن های حنا زده قرمز

و‌ بسیار متین و موقر

هرگز بی خبر و بی اجازه حتی داخل حیاط نیامد

سر ظهر تابستان یا نزدیک افطارها
به منزل ما سری میزد
و مادر خرده ریزی به ایشان میداد و حال و احوالی میکردند

گاهی یه دارویی گیاهی یا دوایی برای بیماری بچه ها می اورد

و حرف بی بی گل همبن بود
که اگه مادر رو اذیت کنی
یه شب که خوابی میام می برمت

این حرفش در عین حال که کمی ترسناک بود
خیلی هیجان داشت
وقت خواب به این فکر میکردم
راستی خونه بی بی کجاست
توی خونش چی داره و.....

یه روز دیگه بی بی گل نیامد
دیگه نیامد و کسی هم خبر نداشت کجا رفت...

تصور کنید بعد ۳۵ سال خاطرش زنده شد

خداوند روح ایشان قرین آرامش بدارد

#جهت_تلطیف_روحیه
#یادگاری

@Esterabadidialect