مرد سالخوردهای در ساعات آخر عمرش به پسرش یک ساعت قدیمی داد و | اطلاعات عمومی
مرد سالخوردهای در ساعات آخر عمرش به پسرش یک ساعت قدیمی داد و گفت: "این ساعت از پدربزرگت به من ارث رسیده و 200 سال قدمت دارد." قبل از آنکه آن را به تو بدهم به ساعت فروشی برو و قیمت آن را بپرس. پسر به صحبت پدر عمل کرد و گفت: ساعت فروش آن را فقط 50 هزارتومان میخرد چون قدیمی و کهنه است
پدر گفت: حالا به کافی شاپ برو و قیمت آن را بگیر. پسر برگشت و گفت: کافی شاپ هم بیشتر از 50 هزار تومان به این ساعت پول نمیدهد. پدر گفت این بار به موزه برو و قیمت آن را بپرس. پسر برگشت و گفت: موزه بابت این ساعت یک میلیارد تومان میدهد
پدر گفت: این درست توست... اگر درجایی هستی و قدر تو را نمیدانند بدان که درجای اشتباهی قرار گرفتهای. جایت را عوض کن و برو به جایی که قدر و ارزش تو را میدانند