Get Mystery Box with random crypto!

#اعتراف آغا ما بچه بودیم ی روز همینجوری نشسته بودیم با مامانم | اعتراف

#اعتراف

آغا ما بچه بودیم ی روز همینجوری نشسته بودیم با مامانم و خواهرم یهو دیدم تلفن زنگ میزنه ازاونجایی که بچه بودم منشی خونمون من بودم تلفنو ورداشتم که جواب بدم دیدم خالمه و هی داره میخنده و یک چیزایی میگه وسط خنده که نمیفهمیدم چیه، صدای چن نفر دیگم میومد که گفتم دسته جمعی دارن میخندن؟؟؟؟با خودم گفتم خدایا این خاله (زهرا)چشه؟چرا هی میخنده پشت تلفن؟؟ بعد تلفنو دادم به مامانم که چن لحظه بعد باصدای بلند گفت چییییی؟؟؟؟بعددیدم مامانم ناراحت  بلند شد گف الان ما میایم، بعدش فهمیدم اون خاله بدبختم و بقیه نمیخندیدن بلکه داشته گریه میکرده و خبر مرگ مامان بزرگشو میداده

@eteraf_dokhtaroneh