Get Mystery Box with random crypto!

#اعتراف_ناشناس سلام پسرم ۱۴ آقا یه روز رفتم خونه خالم که چیز | اعتراف وطنی

#اعتراف_ناشناس

سلام پسرم ۱۴
آقا یه روز رفتم خونه خالم که چیزی بیارم
بعد به خالم گفتم برو برام اون قابلمه بزرگ رو بیار اون هم رفت تا بیاره
حدودن ظهر بود من منتظر بودم که یهو دختر خالم از مدرسه اومد
اومد و سلام و حالو احوال کردیم بعد به من گفت کاری داشتی اومدی گفتم آره برای قابلمه اومدم گفت بیا بریم داخل انباری قابلمه اونجاس
آقا ما رفیتم وقتی که من وارد شدم اون هم اومد داشت بهم نزدیک میشد که خالم اومد صدا میزد منو دختر خالم جلوی دهن منو گرفت و به خالم گفت من رفتم
به محض اینکه خالم رفت دختر خالم در ها رو قفل کرد یهو لباس هاشو در آورد به سمت من اومد منم که از خدام بود لخت شدم و آنقدر گایدمش که حالش جا اومد پدرشو زدم الان دیگه از من می‌ترسه دیگه طرفم نمیاد