2022-08-29 09:18:21
#اعتراف_ناشناس
اعتراف سکسی نیست.
کاملا واقعیه.
مرد هستم.
تا الان خیلی کیف پول پیدا کردم و همه شون رو به صاحباشون دادم.
دلیل این اخلاق هم این هست که مادرم بهم از بچگی گفت اگه چیزی از زمین پیدا کردی یا برش ندار یا اگه برداشتی،صاحبشو پیدا کن.
اما داستان...
سال 84 بود،سر خیابون ایستادم منتظر تاکسی.یه دفعه یه کیف سیاه زنانه دیدم.برداشتمش،سنگین بود،درش رو باز کردم.تا اون موقع این همه طلا و پول و سکه رو یکجا ندیده بودم.
کیف پر بود از النگو و زنجیر و انگشتر و ... همه شون قدیمی.از اینا که ظریف نیستن،ولی وزن بالایی دارن.
تراولهای زیاد که لوله شده و با کش بسته شده بودن.سکه ی بهار آزادی هم شاید 30 تا تو کیف بود.
اطراف رو نگاه کردم،کسی نبود.
اول خواستم بدمش به یه مغازه که اگه کسی سراغ گرفت،بده به صاحبش.ولی بعد اطمینان نکردم بدم به کسی.
واسه همین کیف رو زیر کاپشن قایم کردم و طول خیابون رو قدم زدم که ببینم کسی دنبال چیزی میگرده یا نه.چون حتما با این حجم طلا و سکه و تراول،باید کسانی دنبالش می اومدن.
سه زن رو دیدم که دوتاشون که هیکلی تر بودن انگار زیر بغل نفر وسطی رو گرفتن و چند قدم یکبار توی جوی آب رو نگاه میکنن.رفتم پشت سرشون دیدم به عربی حرف میزنن و نفر وسطی رو که داره ناله میکنه دلداری میدن.
رفتم جلوشون گفتم چی شده؟
کمک میخواین؟
(خواستم مطمئن شم که دنبال چی میگردن.)
یکی از زنها به فارسی دست و پاشکسته گفت کیفش رو گم کرده،توش طلا بود،پول بود.
میخواستن خونه بخرن.اگه شوهرش بفهمه میکشش.زن وسطی هم گریه ش شدیدتر شد.
گفتم مگه طلاها تو چی بودن؟
گفت کیف سیاه.
منم مطمئن شدم و کیف رو نشونشون دادم گفتم اینه؟
درجا زن وسطی غش کرد.اون دوتا هم هی خدا رو شکر میکردن.
منم برگشتم.
حس خیلی خوبی بود.خیلی حال داد.
ماجرا توی اهواز اتفاق افتاد.
692 views06:18