#اعتراف_احمقانه ادمین یه چیزی‌میگم بخدا واقعیه ما رفته بود | قفل
#اعتراف_احمقانه
ادمین یه چیزی‌میگم بخدا واقعیه ما رفته بودیم پیش مشتریمون کارگاه مشتری ما پشت قهوه خونس داخل یه باغ ما سمت پارکینگ بودیم داشتیم بار خالی میکردیم بار که ما تموم شد من پشت ماشین بودم دیدم یه یه زن مرد دارن باهم سک‌س میکنن بخدا راست میگم دیدم زنه داره سا٫ک میزنه از ترسم که نبینه دارم نگاشون میکنم رفتم داخل ماشین نگاه میکردم ولی واضح نبود بعد بابام اومد سوار ماشین شد دید دارن سک‌س میکنن پشمای خودم ریخته بود بعد من صورتمو کشیدم اونور که مثلا ندیدم دارن سک‌س میکنن
