Get Mystery Box with random crypto!

زمان سربازی یه ستوان داشتیم بلوچ بود وضع مالیش خوب نبود اصلا ، | ☆اطلاعات عمومی☆

زمان سربازی یه ستوان داشتیم بلوچ بود وضع مالیش خوب نبود اصلا ، عشق موسیقی سنتی بود ، یه بار گفت می دونی بزرگ‌ترین آرزوم چیه ، پولامو جمع کنم سه تار بخرم
اون موقع ها تازه سه تار خریده بودم و داشتم یاد می گرفتم ، بهش گفتم من یه سه تار دارم بهت میدم هر وقت پولت جمع شد بهم پس بده با کلی اصرار قبول کرد، و سربازیمون تموم شدو رفت، منم ته دلم خوشحال بودم و منتظر پولشم نبودم
چند سال گذشته بود و اصلا یادم نبود که یه شماره ناشناس زنگ زد که فلانی ام میخوام ببینمت، این همه راه اومده بود که حضوری پولشو بده، هر وقت نا امید میشم از انسانیت، این خاطرات زنده نگهم میداره


کتابشاه سوم
به @EttelaatOmo0mi  بپیوندید
                            اطلاعـــاتــ