2021-06-25 18:31:58
جونگ کوک، با کمربند دستای پسر ریز جثه رو به #تخت بست، لباساشو از تنش درآورد و روش #خیمه زد.
+ ل..لطفا بزارید م..من برم.... التماستون میکنم...
جونگ کوک ازین همه مظلوم نمایی نیشخندی زد...
سرشو پایین برد شروع کرد به نقاشی کردن #پوست گردن جیمین..
- برای من مظلوم نمایی میکنی، آره؟!!
بهت نشون میدم با بد کسی بازی رو شروع کردی...
و یک ضرب تمام طول دیکشو وارد #جیمین کرد
+ آه... هق.. آههه
با سریعترین حالت ممکن شروع به ضربه زدن داخل بدن #پسر #زیرش کرد.
- وقتی میخواستی سرم کلاه بزاری... آه..باید فکر اینجاشم میکردی...تو فقط یه هرزه ای...آه
+ ت..تو داری.. آهه.. اشتباه.. هق.. میکنی.. هق
جونگ کوک با شنیدن این جواب، بیشتر عصبانی شد و از جیمین بیرون کشید و اونو روی تخت چرخوند ؛دوباره واردش شد و #محکمتر و سریعتر از قبل #ضربه هاشو شروع کرد.
منبع فکشن ها و وانشات های جذاب و محبوب کوکمین
114 views𝐉𝐄𝐎𝐍𝐒𝐂𝐔𝐑𝐎`, 15:31