- پس فردا ما از این مجتمع اسبابکشی میکنیم و دیگه تو رو نمیبینم
+ آخه چرا؟ من دلم برات تنگ میشه
- عوضش تو مدرسه همدیگه رو میبینم
+ اگه کرونا بذاره که مدرسه باز بشه (خنده شیطنتآمیز هر دو)
- چرا از اینجا میرید؟
+ صاحبخانمون اجاره را زیاد کرده و بابام هم نمیتونه پول جور کنه، اونوقت صاحبخونه گفت که از خونهم برید بیرون!
+ خب! خونه جدیدتون کجاست؟
- دیگه خونه نداریم! وسایلمون رو میذاریم انباری خاله و خودمون میریم پیش مادربزرگ
+ صدای اذان میاد من میرم خونهمون!
پن۱: این حرفها، گفتگوی صدرا و دوستش (هر دو هشت ساله و البته همکلاس) است که در جلوی راهپله خسته از دوچرخهسواری نشستهاند و درد دل کودکانه میکنند.
پن۲: آنچنان رونق اقتصادی ایجاد کردیم که حتی کودکان هشتساله هم درگیر تورم و گرانی و اجاره مسکن و... شدند. بیبرنامهگی و بیتدبیری بازیها و بیخیالی کودکی را هم از فرزندانمان گرفت!
#بدون_ویرایش
@fabagh