مراقب چشمانت باش جوانی به حڪیمی گفت: «وقتی همسرم را انتخا | فانوس انقلاب
مراقب چشمانت باش
جوانی به حڪیمی گفت: «وقتی همسرم را انتخاب ڪردم، در نظرم طوری بود ڪه گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم ڪه مثل او بودند. وقتی ازدواج ڪردیم، خیلیها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را ڪه را با هم زندگی ڪردیم، دریافتم ڪه همه زنها از همسرم بهتراند.» حڪیم گفت: «آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست؟» جوان گفت: «آری.» حڪیم گفت: «اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج ڪنی، احساس خواهی ڪرد ڪه سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند.» جوان با تعجب پرسید: «چرا چنین سخنی میگویی؟» حڪیم گفت: «چون مشڪل در همسر تو نیست. مشڪل اینجا است ڪه وقتی انسان قلبی طمعڪار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است ڪه چشمانش را به جز خاڪ گور چیزی دیگر پر ڪند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟» جوان گفت: «آری.» حڪیم گفت: «مراقب چشمانت باش.» @Bdl_News