سلام بابا خورشید عزیز از خودم به خیابان میریزم تکه تکه | سخنرانیها، اشعار و آراء استاد آرش آذرپیک
سلام بابا خورشید عزیز
از خودم
به خیابان میریزم
تکه تکه
روانگاه زخمیام را بر میدارم
و سطر به سطر
این نامه را
نفس میکشم
بودن فعل غریبیست
وقتی حضور
معنای واژهها را عوض میکند
حس میکنم هستی
و نفسهایم را میشماری
در گذر ساعتی که لم داده بر خواب خویش
و من بیهوده
به زخمها میآویزم
شب است
هیاهوی خیابان
به اتاق میریزد
زخمهای شهر را میشمارم
زخمهام به من میخندند
ریسه میرود خنده از خودش
و اتاق از خیابان
که کج و کوله راه میرود
که در مشتش گلولهایست
و در دهانش خاک
میبینی خیابان راه میرود
در این اندیشه که پالتوی کهنهاش را
بیاویزد
به قبای سالهای کهنهتر
من اما به تو فکر میکنم
مینشینم
سکوت زبان درآورده
میجودم
نشخوارم میکند
گم میشوم
سیل واژهها
صخرهی آیینه
من خودم
زخمهام
شما را به خدا
واژهای به من بدهید که هنوز متولد نشده
واژهای سپید
به رنگ دیدن شما!
دردواژهها
ماتریس خیابان
ذوزنقهی دلم
چه مثلث دیجوریست
از خودم به ساحت شما میریزم
به تنهایی من بریز
به ساحت زنی خسته
که زخم را مملو از خودش کرده
#نیلوفر_مسیح
#از_مجموعه_نامه_ها
#شعر_زبانه
#شعر_پدیدار
#شعر_باژک
#شعر_دال
#نیلوفر_مسیح
#مکتب_اصالت_کلمه
#شعر_پدیدار
#جنبش_ادبی_۱۴۰۰_عریانیسم
#عریانیسم_مبلغ_فلسفه_و_تفکر_انتقادی_در_جهان
#عریانیسم_و_اعلام_عرفان_بس_در_تمدن_ایرانی_اسلامی
#آرش_آذرپیک_امپراطور_واژه_های_جهان
#استاد_آرش_آذرپیک
#کتاب_جنس_سوم_نیلوفر_مسیح
#جنس_سوم