2022-03-31 17:44:44
ویتگنشتاین بعد از اینکه دوره اول فلسفه اش را نوشت (که البته خودش فکر میکرد فلسفه را کامل نوشته) ، ول کرد و رفت سراغ معلمی و باغبانی.
یادم میآید ، دبیرستان که بودم آرزوی کشاورزی کمکم در ذهنم شکل گرفت ، میگفتم ول میکنم شهر را و میروم روستایی جایی کشاورزیام را میکنم ، آن زمان ذهن بسیار آشفتهای داشتم و کشاورزی را همچون مراقبهای میدانستم(البته بهش نمیگفتم مراقبه ، توضیحی که میدادم اما همان بود!) که مرا با حرکات تکراریاش از آن آشفتگی دور میکند.(کشاورزی با دست خالی را میگویم نه این کشاورزی مدرن با دستگاهها را)فکر میکنم ویتگنشتاین هم یک چنین دلیلی برای باغبان شدنش داشت! بعد ها علاقهام به طبیعت بیشتر شد ( که باعث و بانیاش تا حدی یونگ بود البته!) و به تبع آن علاقه ام به کشاورزی!
ولی دیگر آن قدر امید ندارم که بتوانم به آن آرزو برسم. اما به هرحال همچنان امیدوارم...
البته شهر هم جذابیتهایی دارد که روستا ندارد و آن هم روابط پیچیدهای است که در روستا کمتر داریم.از زیبایی خیابان ها که بگذریم (!) آن تاثیرات سیاست و تکنولوژی و قدرت و اینها در شهر به مراتب بیشتر است(منظورم از جذابیت ، از نظر مطالعاتی بود ، وگرنه شاید عدهای اینها رو مصیبت بدانند!).
33 viewsedited 14:44