Get Mystery Box with random crypto!

#تنها_صداست_که_میماند

لوگوی کانال تلگرام farimah_seda — #تنها_صداست_که_میماند ت
لوگوی کانال تلگرام farimah_seda — #تنها_صداست_که_میماند
آدرس کانال: @farimah_seda
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 129
توضیحات از کانال

#گفت_بخوان :
و من خواندم، تا جاودانه گردد...
طنین صدایم ، در گوش جانتان...
وجود عشقم، در صدای چشمه سار احساستان.

Ratings & Reviews

3.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2022-06-20 09:48:19 اگر آسمان سفره هفت رنگ دلش را
برای کسی باز می کرد
و می شد به رسم امانت
گلی به دست زمین بسپریم
و از آسمان پس بگیریم
اگر خاک کافر نبود
و روی حقیقت نمی ریخت
اگر ساعت آسمان دور باطل نمی زد
اگر کوه ها کر نبودند
اگر آبها تر نبودند
اگر باد می ایستاد
اگر حرف های دلم بی اگر بود
اگر فرصت چشم من بیشتر بود
اگر می توانستم از خاک
یک دسته لبخند پرپر بچینم
تو را می توانستم ای دور
از دور
یک بار دیگر ببینم

شعر از قیصر امین پور
63 viewsFarimah Sh, 06:48
باز کردن / نظر دهید
2022-06-08 20:55:12 ‍ ای باغ چه شد مدفن خونین کفنانت؟
کو خاک شهیدان کفن پیرهنانت؟

تا سرب که پاشیده و تا لاله که چیده‌است
در سینه و سیمای بهارین بدنانت

آه ای وطن! ای خورده به بازار شقاوت
بس چوب حراج از طرف بی‌وطنانت

خون که شتک زد ز پدرها و پسرها
بر صبح یتیمان و شب بیوه زنانت

رودابه‌ی من! رودگری کن که فتادند
در چاه شغادان زمان، تهمتنانت

رگبار گرفت آنگه و بارید ز هر سو
بر سینه و سر، نیزه و شمشیر و سنانت

ای باغ اهورایی‌ام افسوس که کردند
بی‌فرّه و بی‌فرّ و شکوه، اهرمنانت

هم‌خوان نسیمم من و هم‌‌گریه‌ی باران
در ماتم سرخ سمن و یاسمنانت…


#حسین_منزوی
#دکلمه_فریماه
@farimah_seda
105 viewsFarimah Sh, 17:55
باز کردن / نظر دهید
2022-06-07 09:09:38 ‍ به آن مجسمه سازی که قلبش از سنگ است
بگو تو را بتراشد که من دلم تنگ است!
.
به سقف آبی پرواز اعتمادی نیست
که آسمان من و تو هزار و یک رنگ است
.
شبی کنار در خانه ی جنون بنشین
سرود گریه ی دیوانگان خوش آهنگ است
.
چرا زمانه مرا پایبند عشق تو کرد!؟
برای بی پر و بالی چو من قفس ننگ است
.
در این مجسمه جای تبسمت خالی ست
میان شهر سر بوسه ی لبت جنگ است
.
سر قرار بیا تا دلم نرفته ز دست
اگر چه فاصله ی ما هزارفرسنگ است


#مهدی_مظاهری
#دکلمه_فریماه

@farimah_seda
85 viewsFarimah Sh, 06:09
باز کردن / نظر دهید
2022-05-27 15:14:58
زندگی رقص نجیبی ست
که بر چشمه ی بودن جاریست
رقص ِ یک شاپرک بازیگوش
لای یک دسته گل ِ یاس ِ معطر در باغ
رقص ِ یک نغمه ی آرام ِ اذان
که شبی باد میان من و این قبله پراکنده کند
رقص کِرمی شب تاب،
که شبیه ِ تپش ِ خورشید است
زندگی شعر ِ نجیبی ست
که در دفتر ِ اندیشه ی این گنبد ِ دَوار
پر از قافیه است
چه کسی گفت خدا شاعر نیست
101 viewsFarimah Sh, 12:14
باز کردن / نظر دهید
2022-05-26 22:37:21
@farimah_seda
87 viewsFarimah Sh, edited  19:37
باز کردن / نظر دهید
2022-05-24 22:30:13 بخواب محبوبم
بخواب و اندوه شب را به من بسپار!

از اختران تابناک
گوشواره های خوشه‌ای شکل،
از قرص ماه
نگینی برای سینه ریز،
از تکه ابرها
شالی گرم و حریرگونه
و از سیاهی شب
سُرمه دانی برایت خواهم ساخت
تا بامدادان که برخاستی
زیبایی ات
چیز بیشتری به روشنی روز بیافزاید..




#حمید_جدیدی
#شبتون_خوش
@farimah_seda
86 viewsFarimah Sh, 19:30
باز کردن / نظر دهید
2022-05-23 23:04:38 این خون چشم کیست؟

ایرج جنتی عطایی
دکلمه:فریماه

@Radiyoodell2
74 viewsFarimah Sh, 20:04
باز کردن / نظر دهید
2022-05-23 10:08:04
جهان انسان بدون موسیقی هیچ معنایی ندارد.

آهنگساز : حمید بهروزی نیا
اجرا : کارولین خدادادیان
@farimah_seda
74 viewsFarimah Sh, 07:08
باز کردن / نظر دهید
2022-05-23 09:00:06 ‍ کوه از کدامین نعره می‌بارد؟
که راه ماه
از کاریز تا کلبه
بر شانه‌های زخمی سنگ است؛
بر شاخه‌های ترد کدام اختر
رگبار کور دشنه می‌آید فرود آنک؟
که میدانچه
غریقِ خون گلبرگِ غزل‌های شبانگاهی‌ست؟
بر رودِ نعشِ ماهیانِ سبز
از استخوانِ کیست این پل؟

که این باد زردِ موسمی
این گونه سرخ،
از باغ می‌تازد به دشت.
این خونِ چشمِ کیست؟
بر نیزه‌های گُلکُشِ این فوجِ آهن‌پوش
اکنون که فاتح
پا بر سرودِ سرمه‌دانِ نقره می‌کوبد
باران چه مجروح از فرازِ دار می‌بارد
مادر چه عاشق در کنار نعش می‌خواند.

«ایرج جنتی عطایی»
#دکلمه_فریماه
@farimah_seda
120 viewsFarimah Sh, 06:00
باز کردن / نظر دهید
2022-05-22 09:33:12 من درختی کلاغ بر دوشم
خبرم درد می کند بدجور
ساقه تا شاخه ام پر از زخم است
تبرم درد می کند بدجور
 
من کی ام؟ جز نقابی از ابهام
دردِ بحران هویت دارم
یک اشاره بدون انگشتم،
اثرم درد می کند بدجور
 
جنگجویی نشسته بر خاکم
در قماری که هر دو می بازیم
پسرم روی دستم افتاده
سپرم درد می کند بد جور
 
مثل قابیل بی قبیله شدم،
بوی گندم گرفته دنیا را
بس که حوا هوایی اش کرده،
پدرم درد می کند بدجور
 
هرچه کوهِ بزرگ می بینی،
همگی روی دوش من هستند
عاشقی هم که قوزِ بالا قوز،
کمرم درد می کند بدجور
 
تو فقط صبر می کنی تجویز،
من فقط صبر می کنم یکریز
بس که دندان گذاشتم رویش،
جگرم درد می کند بدجور
 
بستری کن مرا در آغوشت،
با دو نخ شعر و این هوا باران
مرغ عشقی بدونِ همزادم،
که پَرَم درد می کند بدجور
 
برسان قرصِ بوسه – اورژانسی –
قرص یک ور سفید و یک ور سرخ
برسان نشئه ای زِ لب هایت،
که سرم درد می کند بدجور
 
  مرتضا خدایگان
98 viewsFarimah Sh, 06:33
باز کردن / نظر دهید