Get Mystery Box with random crypto!

امیر معزی و حکایت یک بام و دو هوا اینکه کسی با شکاکیت حداکثری | فاروق اعظم امیرالمومنین ع است

امیر معزی و حکایت یک بام و دو هوا

اینکه کسی با شکاکیت حداکثری مثلاً به پژوهش‌های جدید در تاریخ گذاری اسناد و گفتمان شناسی قرن اول هجری بی اعتنا یا بدبین باشد، و بدین خاطر، اسناد رجال جریان‌های مختلف روایی را جعلی بداند، یا گستردگی طرق روایی قرآن و قرائن اصالت مصحف عثماتی را نپذیرد، و حتی قرآن را برساخته سال ۸۰ هجری شمارد، گرچه اشکالات بسیار دارد، اما قابل فهم است.
هم‌چنین قابل درک است که کسی با نگاه خوشبینانه حداکثری و حشوی‌گری، غرائب مرسل و پراشکال غالیان خطابی مانند خبر نورانیت و خطبة البیان را کاملاً اصیل بداند؛ هرچند این گزارش‌ها -در قدیمی‌ترین انتساب‌ها- از آثار اباحی و تناسخی، و ادبیاتش پر از قرائن وامداری از کلیشه‌های جعل و در تضاد با تصریحات قرآن باشد.
اما به هرحال عجیب نیست که کسانی به همه این قرائن بی اعتنا باشند. آنچه بسیار عجیب است، و در خاطرمان نمی‌گذشت این است که کسی با ادعای تاریخ‌پژوهی، اصرار زیادی در جمع میان این دو رویکرد متضاد داشته باشد! بسیار می‌شود که امیرمعزی حدیثی غالیانه‌ را در منبعی مجهول المؤلف و گاه متأخر ببیند، و به سادگی به اهل بیت ع نسبت می‌دهد، اما در مواجهه با قرآن، حتی اموری چون تغییر فواصل آیات و یا استفاده‌های متأخرتر آیات فقهی را در کنار از دست رفتن قرائن باستان‌شناسی و... شاهد جعل برخی آیات توسط خلفا می‌گیرد!

نقد هر یک از رویکردهای آقای امیر معزی نیازمند بحثی مفصل است، اما به تناسب موضوع کانال و تخصص خودم، اشاره‌ای به یکی از مستندات ایشان در ارائه اینستاگرامی اخیرشان می‌کنم. ایشان به سادگی به این استناد کرده که داعیه‌ای بر جعل «انا المسیح» گویی امیرالمومنین ع در برخی اخبار وجود ندارد، و این را شاهد این گرفته است که واقعاً علی ع ادعای مهدویت و مسیحیت داشته، و پیامبر اکرم ص (یا به تعبیر خودش محمد) می‌خواسته علی را به عنوان مسیح موعود معرفی کند!
این ادعا در حالی است، که اخبار مد نظر امیرمعزی به کلی برگرفته از آثار غالیان نصیری و مخمسی و برخی از دیگر متهمان به غلو است، و بر خلاف تصور امیرمعزی، این ادبیات تنها به امیر المؤمنین ع منسوب نیست، و اختصاصی به پیش از دوره معلوم شدن نامهیایی شرایط مهدویت و قیامت در صدر اسلام -به زعم امیرمعزی- ندارد. بلکه ادعای اتحاد با انبیای مختلف و حضور در امم پیشین از ابوالخطاب غالی (م138ق) تا حلاج صوفی (م309ق) و بسیاری از دیگر سران غلو نیز منسوب است، و تاکنون چند پژوهش به ژانر افتخار در آثار غالیان پرداخته‌اند. مثلاً هریک از فریدمن و تندلر بخشی از کتبشان را به موضوع نداها، تصریح به الوهیت و خطبه‌های مرتبط و معرفی آن‌ها اختصاص داده‌اند (Friedman, The Nuṣayrī-ʿAlawīs, p126-130; Tendler, Concealment …, the Nuṣayrī-ʿAlawīs, p46-48).
موضوع کتاب اندیه جلی (م399ق)، پیشوای نصیریان پس از خصیبی (م346 یا 358ق)، و نیز عمده فصل معجزات ابواب در الرسالة المصرية اثر عصمة الدولة (م450ق) همین نداهای خدایی است، و هردو دقیقاً از خطب مدنظر امیرمعزی با نام یاد، و از آن نقل کرده‌اند. و البته این یادکرد پیش‌تر از خصیبی در مناقب عتیق نقل شده است. هم‌چنین طبرانی (م426ق) چند سند غالیانه برای چنین اخباری در کتب المعارف و الجواهر و الأعیاد آورده است. از این اخبار و این قالب در فصولی از کتاب نصیریه بحث کرده‌ام (اکبری، نصیریه، بخش3-3-3، و 3-4-3).
خلاصه آن‌که همان طور که غالیان روش اباحی و حلولی خود را به ناروا به ائمه و انبیا ع نسبت داده‌اند، خطب تفاخری حضور ائمه ع در امم پیشین نیز از علائق غالیان بوده، و معنا ندارد که امیرمعزی سخن از نبود داعیه بر جعل این اخبار کند.

تاکنون چند پژوهش به معرفی متونی مانند خطبة البیان و اشکالات تاریخی گسترده آن‌ها پرداخته‌اند. از آن جمله برخی ضمن منبع‌شناسی خبر به تفصیل اشکالات تاریخی، عقاید غالیانه و نیز غرابت تعابیر این گزارش بی‌سند را نمایانده‌اند (عاملى، جعفر مرتضى‏، بيان الأئمة و خطبة البيان في الميزان، ص43-125؛ صادقی، خطبة البیان و خطبه های منسوب به امیر مؤمنان ع، سرتاسر). پیشتر نیز برخی از فقیهان و محدثان از این گزارش‌ها انتقاد کرده (میرزای قمی، رساله‌ای در بررسی اصالت خطبه البیان، سرتاسر؛ بیدآبادی، نگاهی به خطبة افتخار و خطبه تطنجیه، ص77-81)، و در برابر برخی صوفیان عارفان شیعی آن را اسرار والا شمرده‌اند (همان؛ نیز نک‍: امیرمعزی، تشیع، ریشه‌ها و باورها، ص141، 146-147). مقالاتی در نقد خبر نورانیت نیز در دست تألیف است.

(در خور توجه است که آیات قرآن بارها پس از ذکر قصص امت‌های پیشین تاکید می‌کند که رسول الله ص پیشتر آن جا نبوده و ایشان و امتش پیش از وحی الهی از آن قصص آگاه نبوده‌اند؛ برای نمونه: هود: 49؛ قصص: 44، 46، 86؛ آل عمران: 44؛ یوسف: 102؛ نیز نک‍: عنکبوت: 48؛ شوری: 52 و...).
@gholow2