دردی است درد عشق که درمان پذیر نیست از جان گزیر هست و ز جانان گزیر نیست گفتا به روزگار بیابی وصال ما منت پذیرم ارچه مرا دلپذیر نیست دل بر امید وعدهی او چون توان نهاد چون عمر پایدار و فلک دستگیر نیست بیکار ماند شست غم او که بر دلم از بس که زخم هست دگر جای تیر نیست خود پردهام دراندم و خود گویدم که هان خاقانیا خموش که جای نفیر نیست اندر جهان چنان که جهان است در جهان او را به هر صف که بجویی نظیر نیست (خاقانی) @farsi_fa 2.7K views10:06