ای جفتِ فتحِ آسمان کرده! یک زندگی به من بدهکاری یک عمرِ خوب از | Fatima Ranjbari
ای جفتِ فتحِ آسمان کرده!
یک زندگی به من بدهکاری
یک عمرِ خوب از تو طلب دارم
یک عمرِ خالی از خودآزاری
یک پانزده سالِ بدون درد
بی خودخوری، بی آه، بی ناله
بی بارشِ خونِ دل از چشمِ
تازهعروسِ بیست و دو ساله
بر سفرۀ بیبرکتت یک عمر
خون جای نان و آب میخوردم
تا خون قلبم را بیاشامم
در سفرۀ تو دست میبردم
یک عمر دور از عشق سر کردم
با خودخوری، با آه، با ناله
چلساله شد در حجلۀ غربت
تازهعروس بیست و دو ساله
تو سالها با سایهها همدست
در کشتنِ خورشیدهای من
من با خودم بیرحمتر از تو
من با تو همپیمان در این کشتن
یک عمرِ دیگر از تو میخواهم
یک عمر، بی گریه به سر بُردن
از نو جوانی، زن شدن از نو
یک عمر، بی خونِ جگر خوردن
ای ایستاده با غرور عمری
بر نردبانِ شانههای من!
گردنفراز قلۀ تاریخ!
ای پاگرفته در همین دامن!
ای رفته از دل، رفته از خاطر!
افتاده طعمت از دهان من
صدها سخن دارم، ولی بگذار
ناگفته مانَد داستان من!
#فاتیما_رنجبری ۱۳۹۸