بر سر سجاده میافتاد چشمم تا به می شیشهء می با دهان باز میپرسید: کی؟ کاش از اول بر در میخانه میخواندم نماز حیف از آن عمری که شد در گوشهء محراب طی نالهء جانسوز من بود آنچه میآمد به گوش آه من بود آنچه یکدم زیر لب میخواند نی کاش با ساقی حسابم پاک میشد، سالهاست او به من جامی بدهکار است و من جانی به وی من خطایی کمتر از بخشایشت دارم؛ ببخش با توام ای یار! ای غمخوار! ای "بسیار ای"! . #فاضل_نظری | #وجود | #بسیار_ای @fazelnazarii 543 viewsAboalfazl FathiAzad, edited 08:44