لاشهی عشق را در خودم حمل میکنم و بوی تعفن وجودم را گرفته عُق میزنم بالا میآورم و لاشخورها را به دنبال خودم میکشانم. بیهدف خیابانها را پرسه میزنم گیجم، غمانگیزم، بیسرانجامم... مثل قصهای که آخرش را ننوشتهاند یا فیلمی که بازیگردان در وسط راه رهایش کرده... هم روی دست خودم باد کردهام هم روی دست خدا و هم لاشخورها را کلافه کردهام من چطور مُردهای هستم که راه میرود...! #فرشته_رضایی @fereshteh_rezayi 707 views19:30