2022-02-15 07:06:58
به مناسبت روز تولدم
من سایه ی یک دختر از جنس زمستانم
در پشت انبوهی از آه کهنه پنهانم
از برف کوهستان و از پاییز لبریزم
کولاکیم یا برگریزانم نمیدانم
از تک تک آیینه های شب گذر کردم
تا ماجرای زندگی لختی سفر کردم
شاید سپردم صورتم را دست آیینه
شاید نمی خواهم به شبها باز... برگردم
اما سرشتم زاده ی یک برف طولانیست
یک ماجرا در دست اقیانوس طوفانیست
در خاطراتم برگ و باد آهسته میرقصند
در هر طلوعم یک غروب سرد و بارانیست
در سینه ریزم یک نگین از جنس غم دارم
یک تومور از احساس ها توی سرم دارم
یا مثل خاک زنده رودم خشک و فرسوده
یا در دلم ویرانه هایی مثل بم دارم
یک نطفه ی سر در گمم همزاد نازایی
سردم بلورینم یخم سنگی تماشایی
مشتی کلاف سرخ در قلبم گره خورده
هی می تند ابریشمی از جنس تنهایی
@FH_ghazal
111 views04:06