Get Mystery Box with random crypto!

فیلم و داستان ترسناک

لوگوی کانال تلگرام filmodastantarsnak — فیلم و داستان ترسناک ف
لوگوی کانال تلگرام filmodastantarsnak — فیلم و داستان ترسناک
آدرس کانال: @filmodastantarsnak
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 13
توضیحات از کانال

⭐‌‌‌بسم الله الرحمن الرحیم⭐
👿برترین کانال ترسناک😈
فعالیت عالی دارای داستان عکس و فیلم و گیف و...
لطفالفت ندید و کانال رو به اشتراک بگذارید
با سورپرایز ها همراه باشید🎊🎉🎁
اعضای بیشتر=فعالیت بیشتر
ارتباط:
@hamed_jfri
داستان هاتونو بفرستید👆👆

Ratings & Reviews

2.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها

2019-11-28 20:45:59 حقایق عجیب و باورنکردنی درباره جن ها که شاید ندانید

 موجودات پنهان شده در تاریکی در فرهنگ ها و اساطیر تمام کشورها وجود دارند، در این مطلب به برسی جایگاه جن در اساطیر می پردازیم.



به گزارش  گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ موجوداتی با نام ها و توانایی های مختلف که در خصایل و رفتار به هم شبیه هستند و در ابتدا نام همه شان دیو بود. موجوداتی پلید که خویی نیمه انسانی و نیمه حیوانی دارند. بدانشان در دشمنی با انسان قسم خورده اند. کودکان و زنان را آزار می دهند و خانواده ها را از هم می پاشند.امیال و هوس های ناثواب ایجاد می کنند و خودشان از این امیال لذت می برند. خوب ترهایشان آن وقت درگیر درست کردن این همه خرابکاری. بعدتر اما طایفه دیوها راه استقلال را پیش گرفتند. همه موجودات دوپا و درشت هیکلی که چهره غیرانسانی داشتند نامشان شد دیو. شغل جداگانه و آبرومندانه ای، نسبت به قوم و خویش هایشان، برای خود دست و پاکردند. کار به آن جا کشید که پهلوانان و قهرمانان را به مبارزه طلبیدند.

بیشتربخوانید : آیا ارواح و اجنه می‌توانند به انسان حمله کنند؟

در بابل که این انشعاب از آن جا شروع جنیان را زاده شده از آتش می دانستند. آنچه به جا مانده می گوید در آن زمان جنیان چندان ناپیدا نبودند و در کنار خدایانِ اساطیری در زمین حضور داشتند. از دید بابلیان گروهی از جنیان خوب و خیرخواه انسان و گروهی پلید و بدخواه بودند.




میان خودشان در دوستی یا دشمنی با انسان جنگی نبود و در ظاهر نیز همه یکسان بودند. پس شناختن جن خوب و بد کار دشواری بود. مدرک دقیقی در دست نیست که بابلیان با این مشکل چطور کنار آمدند. جنیان آن دوران ظاهری نیم انسان و نیم حیوان داشتند یا می توانستند به صورت کامل به شکل حیوانی دربیایند. ظاهر شدن و غیب شدن به اختیار خودشان بود. شاید بابلیان در مواجه با این همه توانایی که در جنیان می دیدند فقط امید خود را حفظ می کردند.

شاید جنی که ظاهر می شود خیرخواه باشد. اما یونانیان به اندازه بابلیان سعه صدر نداشتند. آن ها به اندازه کافی با خدایانِ اساطیری چالش و گرفتاری داشتند. کدام خدا خوب است و کدام خدابانو به نفع مردم رای می دهد؟ گرفتاری یونانیان با طبع متغیر خدایانشان تمامی نداشت.

غول ها و تیتان ها را هم داشتند با شجرهای طولانی و جنگی خونی با خدایانشان. پس کار را با طایفه جن یکسره کردند. در یونانی که الاماشاالله موجود غیرانسانی وجود دارد. برای پیدا کردن جنیان اصیل باید به ذات جن رجوع کنیم.
این موجودات در اصل میرا هستند. بنابر اساطیر جنیان، در تمام شکل هایشان عمری طولانی تر از انسان و کم تر از خدایان دارند. نه قدرت خلاقه و اعتراض انسان را دارند، نه قدرت مطلق خدایان را. چیزی میان ایت دو جهانند. هم پیدا و هم ناپیدا. رابط میان جهان زیرین و جهان زندگان و آسمان. موجوداتی که در هر سه قلمرو دیده می شوند اما در هیچ کدام هیچ جای محکمی ندارند. ذات آن ها از عناصر زمینی است و در دشمنی با انسان ثابت قدم. با این توصیفات نومفاها در یونان باستان نیز از جنیانند.

⇜ترﺳڼاڪ تڕیڹ ﮭا⇝

@tarsnaktarinhha
1.2K views17:45
باز کردن / نظر دهید
2019-11-28 20:45:59 آيا حيوانات خانگى مى توانند روح را ببينند؟ سگها؟ گربه ها؟ پرنده ها؟

اين يك سوال عجيب است و عجيب تر وقتى كه مشخص نيست ارواح وجود دارند يا خير، بسيارى از مردم اعتقاد دارند كه حواس خاص حيوانات اجازه ميده به آنها تا تحركاتى را ببينند كه انسان قادر به ديدن آن نيست. ادعا شده برخى نشانه ها وجود دارد كه نشان مى دهد يك حيوان روح ديده است. ما به چهار نشانه اشاره مى كنيم ...

1- نگاه كردن به جلو و دنبال كردن چيزى كه ما نميبنيم، بدين صورت كه انگار حيوان به دنبال شخص خاصى با دقت راه مى رود با سر بالا و توجه كامل ...

2- پارس كردن بى دليل حيوان و صداهاى عجيب درآوردن براى هشدار به صاحبش ...

3- بى توجهى كامل به صاحبش، بدين صورت كه به دستورهاى صاحبش اصلا توجهى نميكند و انگار آنها را نمى شنود. جايى خوندم گربه ها نسبت به بقيه حيوانات بى تفاوت تر هستن نسبت به ارواح ( يادم نمياد البته كجا خوندم)

4- ترسيدن بى دليل حيوان، بدين صورت كه حيوان مادام به نقطه اى نگاه مى كند سپس به آغوش صاحبش مى رود.

⇜ترﺳڼاڪ تڕیڹ ﮭا⇝

@tarsnaktarinhha
725 views17:45
باز کردن / نظر دهید
2019-11-28 20:45:50 با خوشحالی وارد خونه شدم و خاستم خبر قبولی دانشگاهم رو برای مامانم بازگو کنم،وارد خونه شدم مامانم روی کاناپه جلوی تلویزیون نشسته بود زل زده بود ب صفحه، با خوشحالی اتفاقات طی روزم رو براش تعریف کردم و ازین ک فقد ی نگاه سرد بهم انداخت و چیزی نگف ناراحت شدم و ب اتاقم رفتم، نامه ای رو دیدم ک ب آینه ی اتاقم چسبیده بود : عزیزم خیلی خوشحالم ک موفق شدی من بیرونم اخر شب میرسم خونه، ولی شیرینی یادم نمیره، نامه رو توی دستم فشردم و ب سرعت ب سمت پایین پله ها رفتم ایندفعه با دیدنم ایستاد و با ی لبخند سرد نگاهم میکرد،دیگه هیچی نفهمیدم زانوهام سست شد و چشمام بسته شد...

⇜ترﺳڼاڪ تڕیڹ ﮭا⇝

@tarsnaktarinhha
643 views17:45
باز کردن / نظر دهید
2019-11-28 20:45:41 @tarsnaktarinhha
از پله ها پایین آمدم...
سعی می کردم به خودم بقبولانم که اون موجود واقعی نبود...
و تنها زاءیده خیال من بود...
اما نمی توانستم این کار را بکنم...
چون آنجا بودم و دیدم که او واقعی بود...
انگار از دنیای مردگان برگشته بود...
اسکلتی پوشیده از خون داشت که ردایی سیاه آن را پوشانده بود...
و چشمانی به تاریکی شب...
او خود خود اهریمن بود...
به سرعت از پله ها پایین آمدم...
به کارهایی که تا الان انجام داده بودم فکر می کردم...
به علاقه ام به جن و شبح فکر می کردم...
و الان تنها نظری که درباره این قضایا داشتم...
تنها یک کلمه بود...
بقا...
بعد از اینکه به طبقه پایین رسیدم...
ناگهان صورت آن اهریمن را دیدم...
تنها چیزی که می شد در چشمانش دید...
مرگ بود...
قبل از آن که بتوانم کاری انجام دهم...
قلبم از سینه درآورده شد...
و من مردم!!!
تنها چیزی که از زمان مردنم یادم می آمد...
سخنان آن اهریمن بود که می گفت...
(این سزای کسی است که در کار اشباح دخالت می کند.)

#داستان
⇜ترﺳڼاڪ تڕیڹ ﮭا⇝

@tarsnaktarinhha
605 views17:45
باز کردن / نظر دهید
2019-11-28 20:45:32 • من سعی کردم امشب، یک شام خوب به همراه پدر و مادرم و خواهرم بخورم، اما اون‌ها همش میز رو ترک می‌کردن

• از آخر مجبور شدم جسدهاشون رو به صندلی بچسبونم که از افتادنشون جلوگیری کنم...
⇜ترﺳڼاڪ تڕیڹ ﮭا⇝

@tarsnaktarinhha
540 views17:45
باز کردن / نظر دهید
2019-11-28 20:45:09
706 views17:45
باز کردن / نظر دهید
2019-11-28 20:44:49 تو اتاقم مشغول کامل کردن پروژه ای بودم ک تحویل گرفته بودم، دیگ تموم سرگرمیم شده کارم ، با خستگی از اتاقم خارج شدم تا غذایی درست کنم و بخورم، از گشنگی بی حال و خسته قدم بر میداشتم و از پله ها اومدم پایین، چشمم ب میز افتاد که غذا چیده شده بود و زنی با مو های بلند مشغول شستن دست هاش بود، با سرعت ب سمت اتاقم رفتم و در رو قفل کردم، شقیقه هامو فشار دادم،من پنج ساله که تنها زندگی میکنم.
#داستان_کوتاه
⇜ترﺳڼاڪ تڕیڹ ﮭا⇝

@tarsnaktarinhha
500 views17:44
باز کردن / نظر دهید
2019-11-28 20:44:49 خونه ی متروکه ی نزدیک خونمون، سالهاست متروکه مونده اما صدایی هایی ازش میشنویم ک همه همسایه ها فکر میکنن افرادی تو این خونه زندگی میکنن ی روز از روی کنجکاوی وقتی از کتابخانه برگشتم نزدیک شب بود از دیوار بالا رفتم و وارد خونه شدم، از پله هاش بالا رفتم همه جا ساکت بود، خاستم از خونه خارج شم ک دستی من رو ب سمت خودش کشید، ولی دستی ندیدم انگار نیرویی بود ک من رو کشید سمت دیوار، تو گوشم زمزمه ای شنیدم ک چیزی نفهمیدم ازش، از ترس تپش قلبم بالا رفت و خون ب صورتم هجوم اورد و کله بدنم داغ شده بود و دستام میلرزید، تقلا کردم ک ازاد شم از دستش ک رها کرد منو، سریع خارج شدم، سالهاست گوشه ی خونه نشستم و از ترس بیرون نمیرم، اون خونه خراب شد اما اون زمزمه سالهاست ک تو گوش و مغزم میپیچه.
#داستان
⇜ترﺳڼاڪ تڕیڹ ﮭا⇝

@tarsnaktarinhha
474 views17:44
باز کردن / نظر دهید
2019-11-28 20:44:33
436 views17:44
باز کردن / نظر دهید
2019-11-28 20:44:25
430 views17:44
باز کردن / نظر دهید