من میدانستم نومیدی هست٬ اما نمیدانستم یعنی چه. من هم مثل همه | پرواز فکر و اندیشه
من میدانستم نومیدی هست٬ اما نمیدانستم یعنی چه. من هم مثل همه خیال میکردم که نومیدی بیماری روح است. اما نه٬ بدن زجر میکشد. پوست تنم درد میکند سینهام دست و پایم سرم خالی است و دلم به هم میخورد. و از همه بدتر این طعمی است که در دهنم است. نه خون است نه مرگ نه تب اما همهٔ اینها باهم کافی است زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همهٔ موجودات نفرت کنم. چه سخت است چه تلخ است انسان بودن!
کالیگولا
#آلبر_كامو
@flith