Get Mystery Box with random crypto!

توطئه و کودتا مهرک نوشزاد علیه اردشیر ساسانی هنگامی که اردشیر | پرواز فکر و اندیشه

توطئه و کودتا مهرک نوشزاد علیه اردشیر ساسانی

هنگامی که اردشیر ساسانی در شهر #کجاران (بم کنونی) برای نبرد با کرم هفتواد لشکر کشیده بود، در انسوی سرزمین پادشاهی اردشیر در جهرم، مردی به نام مهرک نوش زاد(از اقوام اردوان پنجم آخرین پادشاه اشکانی)می زیست.

او که از حمله شاه اردشیر به هفتواد شنیده بود، سپاهی گرد اورد و به ایوان شاه حمله کرد و انجا را تصرف کرد. تمام ثروت پادشاه را به غنیمت گرفت و سپاهیانش را از در و گوهر و طلا خشنود کرد.

همین که خبر تصرف قلمرو به اردشیر رسید، او عصبانی و متفکر اندیشید:
همی گفت ناساخته خانه را
چرا ساختم رزم بیگانه را

او جلسه با بزرگان دربارش برگذار کرد و درباره مهرک نوش زاد به ایشان گفت که میبینید وزیران من که چه بر سر پادشاهی مان امد؟ انقدر اینجا درگیر جنگ بودیم که من متوجه قلمرو ام و مهرک نبودم.
یکی از مشاوران شاه گفت: پادشاها غمگین نباشید. مهرک دشمنی پنهان بود و ما نیز از او خبر نداشتیم. اما شما فرمانروای ما هستید. هرانچه فرمان دهید بجا اوریم.

اردشیر به سمت سرزمین خود در حالی مهرک نوشزاد ان را تصرف کرده بود شتافت. هنگامی که سپاه اردشیر به جهرم رسید، مهرک از این لشکرکشی او باخبر شد، تصمیم گرفت فرار کند. اما که اردشیر به دنبال او بود به شهر حمله کرد و او را یافت و در نهایت با شمشیر هندی اش سر او را از تن جدا کرده و تنش را در اتش انداخت. سپس با خیالی اسوده به سوی جنگ کرم هفتواد رفت.

در #شاهنامه آمده است

به جهرم یکی مرد بد بدنژاد
کجا نام او مهرک نوش‌زاد

چو آگه شد از رفتن اردشیر
وزان ماندن او بران آبگیر

ز تنگی که بد اندر آن رزمگاه
ز بهر خورشها برو بسته راه

ز جهرم بیامد به ایوان شاه
ز هر سو بیاورد بی‌مر سپاه

همه گنج او را به تاراج داد
به لشکر بسی بدره و تاج داد

چو آگاهی آمد به شاه اردشیر
پراندیشه شد بر لب آبگیر

همی گفت ناساخته خانه را
چرا ساختم رزم بیگانه را

در ادامه میخوانیم....

چو بر شاه بر شد سپاه انجمن
بزرگان فرزانه و رای‌زن

برآسود یک چند و روزی به داد
بیامد سوی مهرک نوش‌زاد

چو مهرک بیارست رفتن به جنگ
جهان کرد بر خویشتن تار و تنگ

به جهرم چو نزدیک شد پادشا
نهان گشت زو مهرک بی‌وفا

دل پادشا پر ز پیکار شد
همی بود تا او گرفتار شد

به شمشیر هندی بزد گردنش
به آتش در انداخت بی‌سر تنش

هرانکس کزان تخمه آمد به مشت
به خنجر هم اندر زمانش بکشت

@flith