آدرس کانال:
دسته بندی ها:
تحصیلات
زبان: فارسی
مشترکین:
1.96K
توضیحات از کانال
فلاسکا کانالی ست متفاوت، با هدف افزایش کتابخوانی و در نتیجه افزایش آگاهی در جامعه
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
0
4 stars
1
3 stars
1
2 stars
0
1 stars
1
آخرین پیام ها 34
2021-11-17 09:31:40
@fllaska
مادرم داشت به صدای بلند قرآن میخواند و مفهوم خدا را برایم توضیح میداد. از حرفهای او فقط کلمه "حاضر و ناظر" را یاد گرفتم. خداوند چشمی بود پهناور و گرد که در اطرافم بود و از هر سو خیره مرا مینگریست. به این جهت همیشه حس میکردم که دارند مرا میپایند: در خانه، توی کوچه، توی مدرسه. چون مواظبم بودند پس گناهکار بودم. مدت زیادی طول کشید تا از این حالت وحشتزده نجات یابم.
#قرنطینه
#فریدون_هویدا
@fllaska
614 viewsMhNz HbibZDH, 06:31
2021-11-17 09:26:53
@fllaska
حاجی معتقد بود که زندگی یعنی: تقلب، دروغ، تزویر، پشت هم اندازی و کلاه برداری. زیرا جامعهی او روی این اصول درست شده بود و هر کس بهتر میتوانست کلاه بگذارد و سنبل کاری بکند، بهتر گلیم خود را از آب بیرون میکشید. از این رو کار چاقکنی، پشت هم اندازی، جاسوسی، چاپلوسی و عوام فریبی جزو غریزهی او شده بود.
او میگفت توی دنیا دو طبقه مردم هستند: بچاپ و چاپیده. اگر نمیخواهی جزو چاپیدهها باشی سعی کن که دیگران را بچاپی.
#حاجی_آقا
#صادق_هدایت
@fllaska
636 viewsMhNz HbibZDH, 06:26
2021-11-17 09:22:12
توجه كرده اى كه وسط زمستان وقتى دما به صفر هم مى رسد، مثل حالا كه اوايل زمستان است و موج سرماى ناگهان در كار است، به خصوص كه برف زيادى هم نيست، سرما را خيلى احساس نميكنيم. دليلش اين است كه مردم به آن عادت نكرده اند. در مورد آدمها همه چيز بسته به عادت است، همه چيز حتى در روابط اجتماعى و سياسى آنها. عادت قوه محركه بزرگى است.
#برادران_کارامازوف
#فئودور_داستایفسکی
#صالح_حسینی
@fllaska
527 viewsMhNz HbibZDH, edited 06:22
2021-11-17 09:16:07
@fllaska
دکتر در دل میگفت: "سخت اسیر شغلم شدهام جای انکار نیست. دیگر هرگز فرصت اندیشیدن ندارم. اندیشیدن به معنای فکر کردن دربارهی مریضها یا حتی دربارهی حرفهی پزشکی نیست. اندیشیدن یعنی اندیشیدن دربارهی جهان... مجال ندارم. اگر بیاندیشم انگار دارم از وقت کارم میدزدم. آیا حق دارم؟ آیا کار و حرفهام یعنی حقیقتاً همهی زندگی؟ آیا زندگی، خود فقط همین است؟ مسلم نیست. زیر ظاهر دکتر تیبو حس میکنم که کس دیگری هم هست: "خودم"... و این کس دیگر خفه شده است. مدتهاست... شاید از وقتی که اولین امتحانم را گذراندم. آن روز، تق! در تله بسته شد. آنکه خود من بود، آنکه پیش از دکتر تیبو وجود داشت -آنکه به هر حال هنوز هم خود من استـ مثل جوانهی مدفونی است که دیگر، از مدّتها پیش، نمو نمیکند. آره، بعد از اولین امتحان... و همهی همکارهایم هم مثل منند. همهی آدمهای شاغل شاید مثل من باشند. درست بهترینشان. زیرا بهترینشان آنهایی هستند که خودشان را فدا میکنند، همهی وقتشان را روی کار و شغلشان میگذارند.
ما کموبیش به آدمهای آزادی میمانیم که خودشان را فروخته باشند.
#خانواده_تیبو
#روژه_مارتن_دوگار
#ابوالحسن_نجفی
@fllaska
573 viewsMhNz HbibZDH, 06:16
2021-11-15 10:37:53
همه چيز از دست میرود
همه چيز میگذرد
آب روان است و قلب فراموش ميكند.
#گوستاو_فلوبر
@fllaska
712 viewsMhNz HbibZDH, 07:37
2021-11-15 10:36:15
@fllaska
مادر گفت: تو عاطفه نداری.
گفتم: «دارم» و دارم.
تو هم اگر بودی، مادر، جانت به لب میرسید.
پا در خانهای نمیگذاشتی که آب حوضش سبز شده، سیخ های کاج کف حیاط را پوشانده، سرما پشت پنجرههای خاک گرفتهی اتاقها مانده و اجاقهای مطبخ زیر خرت و پرتها پیدا نیست... بچه گربهای که در ناودان آن سر حیاط همراه یخ کش آمده، دو ماه است که مدام دارد کش میآید. دیگر حالش نیست که بگویی یکی بیاید بیندازدش پایین.
هیچ کس حال روشن کردن بخاریها را ندارد. آجرهای هفت و هشت بالای دیوارها یکی یکی میافتند، انگار که ساختمان سرما خورده باشد. کسی جارو نمیزند، مهمان نمیآید. لالههای مردنگی سر در خانه شکستهاند. اتاقها بیاثاثیه بزرگ جلوه میکنند و انعکاس صدای پای آدم بر مغز چکش میزند. صدای نفس لمبر میخورد. حتی دیگر جرات سرفه کردن هم نداری، انگار در مغز خودت میپیچد و میپیچاندت.
فقط از آن همه هیاهو و همهمه، کلاغهای کاج ماندهاند که چاقتر و پیرتر روی شاخهها جابه جا میشوندو با صدای دریدهشان میگویند:
"برف. برف"...
#سمفونی_مردگان
#عباس_معروفی
@fllaska
656 viewsMhNz HbibZDH, 07:36
2021-11-15 10:32:17
به خودم می گویم که یک روز بر می گردم، یک روز خوب خوشبخت. خانه ای، باغکی، یا باغچه ای، رو به کوه و آفتاب می خرم. انار ننه خانم را می کارم و میوه هایش را برای مردم اطراف می فرستم. آن ها که از انار محبت چشیده اند می دانند که با هم خواهر و برادرند و هر بار که نگاهشان به هم می افتد، حسی خوب در دلشان می دود و روح آشفته شان برای آنی آرام می گیرد و همه ی این ها به یمن انار بانوی صد ساله ای ست که زیر درخت انارش خوابیده و خوابش آن چنان شیرین است که هیچ کس دل بیدار کردن او را ندارد.
#جایی_دیگر
#گلی_ترقی
@fllaska
636 viewsMhNz HbibZDH, 07:32
2021-11-13 11:09:20
@fllaska
بنیامین گفته بود که تاریخ تا به امروز از دیدگاه فاتحان نوشته شده است؛ اما باید ازاین به بعد از نگاه مغلوبان نوشته شود.
ما شاید تنها بتوانیم این نکته را به سخن بنیامین اضافه کنیم: شناخت، باید ترتیب پیدرپی و مرگبار پیروزی و شکست را حتماً نشان دهد؛ اما از سوی دیگر باید با آنچه بیرون از این دینامیسم و یا در کنار آن است، و با واماندهها و نقاط کوری که بیرون دیالکتیک مانده است، درگیر شود. مغلوبان در ناتوانی تمام، ضرورتاً نامربوط، غیرمتعارف، و مضحک به نظر میرسند. آنچه از حد اجتماعِ حاکم برگذرد، تنها آن نیروی نهفته نیست که توسعه دهنده است، درضمن تمام چیزهایی است که بر قوانین حرکت تاریخی منطبق نمیشوند. تئوری باید با موضوعهای ناساز، مات، پراکنده و غیرخودی درگیر شود. با همانها که از آغاز پذیرفته شده که دارای کیفیت کهنهاند، اما به تمامی منسوخ و از کار افتاده نیستند؛ زیرا از جریان دینامیسم تاریخی برگذشتهاند. بنیامین در نوشتههایش میکوشید تا چیزهایی را که هنوز نیتمندیهای بزرگ بهتمامی نامرئی نکرده بود، از طریق تحلیل فلسفی بارور کند و در این کار راههای زیادی را می آزمود. وصیت او به ما تنها این نبود که چنین کوششی را به معماهای بیگانه کنندهٔ اندیشه واگذار کنیم، درضمن از ما خواست که آنچه را هدفمند نیست یا فاقد نیت است به جهان مفاهیم فرا خوانیم.
#اخلاق_صغیر
#تئودور_آدورنو
#حمید_فرازنده
@fllaska
777 viewsMhNz HbibZDH, 08:09
2021-11-13 11:04:45
تنفر میتواند انگیزهای عمیق باشد. دنیا سادهتر و قابل درکتر میشود اگر بتوانی همه کس و همه چیز را تقسیم کنی به دوست و دشمن، ما و آنها، نیکی و بدی؛ سادهترین راه متحد کردن یک گروه عشق نیست؛
عشق سخت است،
خواستهها دارد.
سادهترین راه تنفر است..!
#مردی_به_نام_اوه
#فردریک_بکمن
#حسین_تهرانی
@fllaska
693 viewsMhNz HbibZDH, 08:04
2021-11-13 11:00:44
@fllaska
اخبار دنیا دارد مرا فرو میبرد. من بین سیل و قحطی و زمین لرزه دست و پا میزنم.
هر جا را درست میکنی، مصیبت از جای دیگری سر در میآورد. من بین ارواح کشته شدگان و صدای گرسنگان غرق میشوم. زنی پنج میمون به دنیا آورد،...کوهها حرکت میکنند.
من نمیتوانم جلوی اتفاقات را بگیرم. معدنچیان زنده به گور، سوختگان آتش و یتیمهای جنگ، درِ خانهی مرا میزنند... من غرق میشوم.
فقط دستم است که به امید نجات بیرون است
و کسی آن را نمیگیرد..!
#دنیای_مطبوعاتی_آقای_اسراری
#بهرام_بیضایی
@fllaska
677 viewsMhNz HbibZDH, 08:00