F O N D 🔻

2022-06-01 12:10:00 دیشب خواب دیدم
که در قرعه‌ی عشق
چه بخواهی چه نخواهی
به نامت شده‌ام...

@fondchannel باز کردن / نظر دهید

2022-06-01 09:05:11 باز کردن / نظر دهید

2022-05-31 16:25:49 بابام رد شد گفت:
«الله بوردا بی دانا فیریشته یاتیپ»
گفتم بیدارم جیگر
گفت «می‌دونم وگرنه نمی‌گفتم»
ترجمه‌ش میشه :
خدایا اینجا یه فرشته خوابیده.

روز دختر مبارک باز کردن / نظر دهید

2022-05-31 15:29:01 مردی را دیدم که برای بوسیدن دختر 4 ساله اش در مقابلش زانو زد و اجازه گرفت! از او پرسیدم چرا چنین کاری کردی! گفت:
اینگونه یاد میگیرد که همیشه برای بوسیدنش اجازه لازم است!
یاد میگیرد که او با ارزش ترین موجود روی زمین است.
@fondchannel باز کردن / نظر دهید

2022-05-31 12:27:01 اون وقتایی
که داشتمت،
وقتی بغض میومد
و گلومو میچسبید
میشستی کنارم،
از پشت گوشی بغلم میکردی
و حرف میزدی
نمیگفتی گریه نکن،
نمیگفتی همش درست میشه
فقط حرف میزدی؛
حرف میزدی
و من فکر میکردم
تا وقتی تورو دارم
دلیلی نداره چشمام اشکی باشه،
حرف میزدی
و میفهمیدم درسته همه چی که کنارمی،
که صدات تو گوشِ من میپیچه
و فقط منو از پشت گوشی
سفت بغل میگیری،
یه جوری که حتی
از این فاصله ام نفسم بند میاد...
میخوام بگم اوضاع بدجور بد شد،
یه جور که اشک حتی نیست
بیا باز از پشت گوشی بغلم کن
یه جور که نفسم نیاد بالا،
حرف بزن برام
حرف بزن برام
و بذار باور کنم اوضاع بد نیست
چون تو هنوز هستی...

@fondchannel باز کردن / نظر دهید

2022-05-30 18:59:01 @fondchannel باز کردن / نظر دهید

2022-05-30 11:05:32 @fondchannel باز کردن / نظر دهید

2022-05-29 20:09:01 خوزستان که بودم چندتا پلاستیک کمک یه خانم میان‌سال جا به جا کردم میخواست دستمو ببوسه، نذاشتم. بابام نزدیک بود به وحشتناک‌ترین شکل ممکن بزنه به یه موتور که مقصر ما بودیم کسی که پشت موتور بود با یه لحن آروم گفت آقا دقت کن خب. تو بازار ماهی‌فروشا خریدمون چیز دیگه‌ای بود.
به یه ماهی دست زدم گفتم وای چه باحاله! کسی که صاحبش بود دوتا بزرگشو جدا کرد و بهم داد. رفتیم یه جا ازشون اجازه گرفتیم گوشیمون رو شارژ کنیم(کافه بود) برامون چایی زعفرونی با نبات آوردن. به یکی از مغازه‌دارا گفتم من این مدل شامپو به موهام میسازه که شیراز باید دو برابر این قیمت براش پول بدم گفت شمارم رو داشته باش هرموقع خواستی بگو برات میارم و میفرستم نخوای انقد زیاد پول بدی و بی‌هیچ چشم‌داشتی این کار رو برام انجام داد. استاد دانشگاه داداشم دید ما مسافریم و غریب دعوتمون کرد خونه‌ش تا ناهار دورهم باشیم چه خودش و چه خانمش بسیار گرم تحویلمون گرفتن جنوب خلاصه نمیشه به یه موقعیت مکانی داخل نقشه. جنوب یه سبک زندگیه منی که اهلِ جنوب کشورم و بیشتر با شهرایِ جنوبی و آدماش در ارتباط بودم هر ثانیه از متروپل و شیون مادرا و اشکشون و لهجه‌ای که شیرینه ولی غمش جیگر آدمو میسوزونه باعث میشه اشک تو چشمام جمع شه من عزیز از دست دادم معنی داغ رو خیلی خوب متوجه‌ام. داغ آبادان بد رو دلم سنگینی میکنه. یادم به تک‌تک محبتایِ جنوبیا میوفته و قلبم هزارتیکه میشه براشون. کاش کاری از من برمیومد. کاش هرچی خاک از متروپل بلند شده میخورد تو سر کسایی که درد نشوندن به دلِ شما.
داغتونو نبینم

@fondchannel باز کردن / نظر دهید

2022-05-29 18:09:01 اجازه بده یک‌جاهایی بهت بر بخوره، یک جاهایی «باید» بهت بر بخوره، بعد به خودت بگی گور بابای دلم، شخصیت من خیلی مهم‌تر از تمام این عواطف قابل کنترله.

@fondchannel باز کردن / نظر دهید

2022-05-29 16:07:01 می‌دونی « یه روز خوب» برای من چه روزیه؟ روزی که کنار تو از خواب بیدار بشم. هیچ کاری نکنیم و همونجوری روی تخت لم بدیم و مجبور نباشیم جایی بریم. همونجا صبحونه رو با هم بخوریم. گوشیامونو چک کنیم و به کارامون برسیم اما تو حضور هم دیگه. مجبور نباشیم با هم حرف بزنیم یا بحثی رو شروع کنیم فقط با چشمامون قربون صدقه هم بریم. مجبور نباشیم غذا درست کنیم و غذای موردعلاقه‌مونو سفارش بدیم. یه روز خوب فقط با وجود تو معنی پیدا میکنه. اونقدر مهم نیست که دقیقا چیکار کنیم و کجا بریم همین که تو کنارم باشی هر لحظه‌ش برام خوب میگذره ‌.


@fondchannel باز کردن / نظر دهید