Get Mystery Box with random crypto!

علیه هشتگ اخراج و استعفا یحیی؛ پارسال باید می‌رفت - حالا باید | فوتبال بهشهر

علیه هشتگ اخراج و استعفا

یحیی؛ پارسال باید می‌رفت - حالا باید بماند

گل‌محمدی باید میانه تابستان ۱۴۰۰ درست فردای آخرین دیدار پرسپولیس در لیگ بیستم، با هواداران وداع می‌کرد.
به گزارش ورزش سه، «حرفه‌ای‌ بودن یعنی بدانی دقیقا چه موقع از پای سفره بلند شوی» این جمله طلایی را جامعه مربی ایرانی مهمترین عامل موفقیت می‌داند. مخصوصا تا قبل از دوره برانکو و پرسپولیس که اصولا به جز یک مورد خاص (امیر و سپاهان)، مربیان در سال دوم، موفق به تکرار عنوان خود با آن تیم نبودند. 
اما برانکو قانون را فسخ کرد و یحیی هم دقیقا همین کار را تکرار کرد.
اما یحیی یک جا مرتکب اشتباه بزرگی شد: او باید میانه تابستان ۱۴۰۰ درست فردای آخرین دیدار پرسپولیس در لیگ بیستم، یک خداحافظی شیک با هواداران می کرد و می گفت؛ این دومین جام لیگ برتر من که منجر به گلات شما شد، هدیه‌ام به همه قرمزها و آرزوی موفقیت برای پرسپولیس در آسیا. اگر می کرد، همه آن‌هایی که اینک در میانه خرداد ۱۴۰۱ هشتگ اخراج یحیی را ترند کردند، با همه قوا، پای کار می آمدند تا سرمربی موفق شان نرود. 
*اشتباه کردی ماندی 
یحیی اشتباه کرد که ماند، اشتباه کرد که متصور شد که با از دست دادن چندستاره، با خرید از لیست دومش می تواند باز هم تیمش را قهرمان کند .
همان روزهایی که در استقلال بیشترین اصطکاک ممکن بین مجیدی و کادر مدیریتی وقت وجود داشت و سرمربی این تیم صریحا و با صدای بلند خطاب به تیم مدیریتی آبی‌ها می‌گفت: «من به اینها نمی بازم» یحیی در محاسباتش مرتکب اشتباه شد.
پرسپولیس بود و جامی که آنقدر تکراری شده بود که خیلی ها تصور می کردند، با این تیم قهرمان نشدن سخت است. استقلال هشتمین فصل بی جام را سپری می‌کرد و در این سو کوهی از مشکلات مقابل قرمزها قرار داشت. 
رفتن ستون فقرات تیم از دفاع تا حمله. سر رسید شکایت خارجی ها و وصول مطالبات شان. بی پولی محض و انفعال آزار دهنده مدیرت بی تجربه تیم که هیچ راهکار و ابتکاری برای حفظ ستاره ها و جذب لیست اول سرمربی نداشت. 
در آن سو هواداران استقلال با اینکه تیمشان سوم شده بود و ۱۱ امتیاز با قهرمان فاصله داشت، هیچ کمپینی برای اخراج مجیدی راه نیانداختند. آنها ۸ فصل تار ناکامی را در پود شکست رج می زدند و یک تیم فوتبال «سرمربی» آورده و برده بودند. آنها حتی دیگر نای اعتراض هم نداشتند. آجورلو آمد و شرایط جدیدی در اتاق مدیریت استقلال ساخت. 
در این سو یحیی که سال اول حضورش (بعد آن نیم فصل ) با چند خرید موفق شده بود جای خالی بیرو، بشار ،شجاع، علیپور ‌و ترابی را پر کند، پیش خودش گفت این بار هم می شود جای کنعانی، نورالهی و شهریار را پر کرد. نه تنها هیچ بازیکنی در حد و اندازه های این ۳ جذب نشد که در سایر خطوط هم خریدها نتوانستند نظر سرمربی را تامین کنند. مصدومیت ها یک به یک از راه رسید؛ از ربات تا دیسک و فتق!
افت فاحش چند بازیکن که فصل قبل نمایشی متفاوت را ارائه می دادند از سوی دیگر؛ کابوس یعنی حامد لک که ناگهان تبدیل به یک گلر نامطئمن شد و رادو هم که به خانه اش رفته بود. پنجره های بسته. شکایت های خارجی که اکثرا میراث محمدحسن انصاری فرد بودند و هستند.
*همه انتقادها به یحیی ختم می‌شود
سرمربی قهرمان دو‌ دوره نوزده و بیست حالا  کلافه تر از هر زمان دیگری بود.
این همان یحیایی است که بعد فینال آسیا و آن هندبال  تاریخی شیری ، هیچ به او نگفت و حتی ‌برای فصل جدید هم حفظش کرد اما شیری در شب باخت سوپرجام مقابل فولاد اخراج  انضباطی شد.
مهمترین مهاجم تیم در حساس‌ترین برهه فصل در زمین تا ابد ناهموار ورزشگاه ثامن، رباتش به صلیب کشیده شد اما عوض جراحی فوری، ماه ها در تمرین حاضر می‌شد و مرتب فیلم شوت هایش را در صفحه شخصی اش بارگذاری می کرد هوادار می پرسید چرا عیسی بازی نمی کند؟اینجا چه خبر است؟ رییس کیست؟ 
افت فاحش لک را به داوود فنایی مرتبط ساختند که گویی چیلاورت فصل قبلش مربی لک بود! خب این همان لک است که زیر نظر فنایی تیمش را با بیشترین کلین شیت فهرمان لیگ بیست کرد و در آسیا تا فینال برد و تنها از روی نقطه پنالتی گل خورد! انصاف و مروت شد کالای بازار کساد.
با توجه به فشردگی بازی ها، یحیی مجبور بود درست مثل رقیب، فردای بازی ها، یا تمرین سبک بگذارد یا تمرین را تعطیل کند، اما همین موضوع هم بهانه دیگری شد برای بیسواد دانستن بدنساز تیم.

مصدومیت یک امر کاملا رایج در فوتبال است که می‌شود به راحتی به لیست بارسا و رئال نگاه کرد و دید چقدر بازیکنان آسیب دیده داشتند. از فاطی و پدری گرفته تا بنزما که دیدار ال کلاسیکوی بازگشت را از دست داد. تازه کاری به مورد سرجی بارسا و ازارد رئال نداریم.
اما در اینجا بواسطه صدرنشینی استقلال، حتی عمل فتق سیامک را به بدنسازی بد تیم ربط دادند! یحیی بدون ایراد بود؟ مطلقا. مگر می شود در این سقوط دسته جمعی، سرمربی را مبرا از هر اشتباهی دانست؟

ادامه در پست بعدی