۱-۲ : وابستگان حزبی و فکری ۱-۱-۲ جریانهای چپ : این جریانِ فکر | نوستالژی فوتبالی
۱-۲ : وابستگان حزبی و فکری ۱-۱-۲ جریانهای چپ : این جریانِ فکری و بعدها پراتیک ، از آنجا که وارداتی بود و خاستگاهش جای دیگری ، مانند اغلبِ مقولات وارداتی ، بدون آنکه جامعه در سیرِ حرکتی و فعال و پویای خود، آنرا بعنوان نیاز در بستر خود مطالبه کند و در نتیجه بزاید و شکل دهد، بصورت کاملاً باسمه ای و نچسب، با وجود تفاوتهای بنیادین، مابین جامعهی میزبان یعنی ایران و خاستگاهِ آن اندیشه ، از منظرهای مختلف بویژه فرهنگ عمومی حاکم بر مردمان این سرزمین بخاطر تفاوتهای متعدد حتی اقلیمی و آب و هوایی و … در قدم اول بین اقشار فرنگ رفته و نواحی شمال و شمالغرب کشور نفوذ کرد و پس از آن نیز بین روشنفکران و ماجراجویان! در بزنگاههای مختلف، جریانهای چپ کلاسیک در راستای آرمانِ آرمانشهر خیالی و گرایشات جهانوطنیشان،بفکر جداسازی موطن محلی خویش از وطن، در مفهوم ایرانشهری خود بودند مانند غائله جنبش جنگلیها و ماجرای پیشه وری و قاضی محمد در آذربایجان و مهاباد پس از جنگ جهانی دوم. هر چند هواداران وطن دوستی نیز مابین آنها بودند مانند حیدر خان عمو اوغلی ، میرزا سلیمان خان اسکندری ، مرتضی کیوان ، عبدالحسین نوشین ، خلیل ملکی و … که منشأ خیر و خدمات بودند. این دیدگاهِ جهان وطنی، که در ردهی ادبا و فضلا و اکابر ، سمپات بسیاری داشت آنچنان دروغین و بیریشه مینمود که هرگاه این دوستان حسب اتفاق اگر قرار بود که چند صباحی از وطن دور بمانند، بدون توجه به آموزههایشان آه و فغان از سویدای درون سر میدادند و از فراق وطن سوگنامه و یادنامه میسراییدند که در آثار لاهوتی و شاملو و کسرایی و مسکوب و … به تعدد دیده میشود ، همچین همین ادبا و سمپاتهای چپگرا که اکثرِ صنعت چاپ و نشر مجلات و مکتوبات را در سالهای متمادی به زیرِ نگین انگشتری خود درآورده بودند، آنچنان مافیایی را سامان دادند که چاپ آثار برای نویسندگان سایر نحله های فکری، امری مشکل و دشوار می نمود. با مرور زمان، حواریون وطنی مارکس، آنقدر با اندیشه های اصیل مارکس غریبه افتادند که با وجود جملهی معروف «دین افیون توده هاست» و متدلوژی صریح و آشکارِ غیر انحصاری و رقابتی اقتصادیاش در نهایتِ تعجب، دستههای مارکسیسم اسلامی! شکل گرفت و از حوالی اوایل دهه ۵۰ نیز ماجراجویان بشکل مسلحانه بسمت رویای آرمانشهر پیش رفتند.