در وادی شیطان(روایتی واقعی) حسن ادامه داد وگفت با هزار شور وش | 🌄FOR❤you📷
در وادی شیطان(روایتی واقعی)
حسن ادامه داد وگفت با هزار شور وشوق و تلاش فراوان چند ماه پیش خانهای خریدم اما کابینت نداشت. شخصی برای ساختن کابینت به خانهمان آمد پس از اتمام کار در حالی که فکر میکردم دیگر در زندگیمان دغدغهای نداریم متوجه تغییر رفتار همسرم شدم و به او شک کردم. هربار که در این باره با او حرف میزدم مینا قضیه را انکار میکرد و میگفت که خیالاتی شدهام ،هروقت سرکار بودم و به او زنگمیزدم همیشه تلفنش اشغال بود و ادعا میکرد که با خواهر و مادرش حرف میزند تا اینکه یک روز وقتی به خانه آمدم ناگهان دیدم... ادامه داستان کلیک کنید...کلیک
ادامه داستان (سنجاق لینک زیر) https://t.me/+gU0DPyyibmc0NDM0 https://t.me/+gU0DPyyibmc0NDM0 .