2022-08-26 16:46:05
ویلیام اسپارکمن
----
قسمت دوم
خواندن بخش اول
از اونجایی که اسپارکمن کارمند دولت بود افبیآی رو هم خبر کردن که شاید اونا چیزی بدونن. هیچ اثر انگشتی روی بدن جسد هم نبود. انگار قاتلان خیلی وارد بودن و دستکش داشتن. یکی دو روز بعد سر و کلهی پسر اسپارکن در اداره پلیس پیدا شد با یه سری مدارک که با خودش آورده بود.
اسم پسرش جاش بود. مدارکی رو آورده بود که توش پدرش نوشته بود بعد از مرگم ارث و میراثم به کی برسه. آروم بود و خونسرد و چهرهی بیاحساسی از خودش نشون داد. بعد گفت پدرم یک اسلحه کالیبر ۲۲ داشت. تو ماشینش بود. پیداش کردین؟ پلیس نه لپتاپ نه کیف پول نه اسلحه، هیچی پیدا نکرد از تو ماشین.
جاش به پلیس گفت پدرسم سرطان داشت که البته دو ساله پس از درمان خوب شده بود. پلیس برای چندمین بار خونه اسپارکمن رو گشت. اونجا یه تیکه بزرگ پارچه پیدا کردن شبیه همونی که تو گلوش باعث خفگیش شده بود. پلیس هم پس از بررسی جزییات زندگی جاش فهمید که ارتباط خوبی با پدرش نداشته و مدتهاست از خونه دوره.
جاش اما بچه خود اسپارکمن نبود. وقتی جاش دو سالش بود، اون رو اداپت کرده بود. عاشق بچهها بود و بخشی از زندگیش هم شغل پیشاهنگی رو داشت که بچهها رو اینور اونور میبردن. مادر و اطرافیان اسپارکمن جاش رو مظنون اول دونستن. چون اسپارکمن وصیت کرده بود داراییهاش به پسرش برسه.
اسپارکمن جاش رو بزرگ کرده بود اما یکی دو سالی میشد پسره قاطی آدمایی شده بود که کارشون خرید و فروش مواد و این چیزا بود. اسپارکمن خیلی سعی کرده بود پسر رو سر عقل بیاره ولی جواب نداده بود. اسپارکمن بیمه عمر داشت و جاش هم در صف اول دریافت اون پول بود. چیزی نزدیک به نیم میلیون دلار.
جاش تو یه فست فودی کار میکرد. پلیسا عازم محل زندگیش شدن. از صاحب کارش پرسیدن، از دوست دخترش که با جاش زندگی میکرد و از آدمهای محل. گفتن جاش سر کار بوده و چیز غریبی توی این یک هفته ازش ندیدیم. اسپارکمن دوستای کمی داشت. تو دنیای خودش بود و جذابترین سرگرمی براش نتگردی و حل سودوکو بود.
وقتی جاش کوچیکتر بود و مشکل داشت تو مدرسه، اسپارکمن محل کارش رو عوض کرد و تو همون مدرسه یه کاری رو دست پا کرد که به جاش کمک کنه درساش خوب بشه. یه مربی کمک آموزشی شده بود. همیشه عاشق بچهها بود و در محل کار هم همه دوسش داشتن. هیچکس هم اطلاعی از زندگی رمانتیکش نداشت و انگار کلا تنها بود.
همیشه هم مشکل پول داشت؛ مشکل زمانی بیشتر میشد که جاش خیلی ولخرج شده بود و اسپارکمن سعی میکرد با شغلهای دوم و سوم پول براش فراهم کنه. حوالی سال ۲۰۰۵ بود که به خدمت اداره آمار منطقهای دراومد و اونجا پارتتایم کار میکرد.
یکی دو هفته پس از این واقعه، یکی اومد اداره پلیس گفت یه مدته من دو سه نفر رو میبینم که خیلی مشکوک میان و میرن. اینا از سر دستههای گنگسترای محلی هستن و رفتارشون مشکوکه. احتمالا چون اسپارکمن مسئول آمار بوده و چیزی از کار اینا فهمیده، گرفتنش سر به نیستش کردن.
گفتن اون حروف F E D که رو شکمش نوشته شده شاید خطاب به نیروهای فدرال یا همون افبیآی داره. احساس کردن اسپارکمن جاسوس پلیسه که در قالب مامور آمار داره آمار این دار و دسته رو میگیره. البته حروف F.E.D سر و ته رو شکمش نوشته شده بود.
شایعات هم خیلی زیاد بود: میرفتن پلیس میگفتن ما یه پیکاپ دیدیم که چند نفر عقب نشسته بودن یه جنازه مانندی هم وسط ماشین بود. یا این گنگها میومدن به گنگ مقابلشون انگ میزدن که کار شماست و ما فلان روز دو نفر رو دیدیم که فلان. پلیس هم هیچ سرنخی از هیچی نداشت.
یکی از دوستاش گفت سرطان اسپارکمن رو تکون داد اما شکست نخورد. رفت شیمیدرمانی و حالش خوب شد. آرزو داشت مدرک دانشگاهی بگیره و خیلی پیگیر بود. دوست داشت پول بیشتری در بیاره و به جاش هم کمک کنه زندگی بهتری داشته باشه. همه چیز نشون میداد اسپارکمن یک آدم خوب بود و چرا باید کسی اون رو بکشه؟
توی اون وصیت نامه، اسم دومی هم وجود داشت به نام لویل آدامز. اونم یه پسر ۲۰ ساله بود که تو کار آمارگیری به اسپارکمن کمک میکرد. پلیس اون رو هم چند باری آورد ازش بازجویی کرد و تست پلیگراف هم ازش گرفتن اما چیزی مشخص نیست. ده روزی از پیدا شدن جسد گذشته بود.
پلیس برای یه بار دیگه خواست ازش تست دروغسنج بگیرن که یه حرفی زد و همه رو شوکه کرد: گفت من چیز دروغی تابحال به شما نگفتم اما یه چیزایی رو هم به شما نگفتم. حقیقتش اینه که اسپارکمن چند باری با من راجع به خودکشی حرف زده بود. گفت یه ده روز قبل از مرگش، به من گفته که مریضیش برگشته.
خواندن بخش سوم
------
@friedrish
2.0K viewsedited 13:46