Phrasal Verbs in English
to go out [چراغ یا آتش ] خاموش شدن؛ بیرون رفتن
to stop functioning; to stop burning; to leave home or workExamples: The fire has gone out.
آتش خاموش شده است.
When a light or a fire goes out, it stops shining or burning.
وقتی چراغ یا آتشی خاموش میشود، دیگر نه برق میزند و نه میدرخشد.
I went out for a walk.
برای قدم زدم رفتم بیرون.
Jane goes out every night.
جین هر شب به میهمانی و گردش میرود.
در فان زبان، تفریحم یادگیری انگلیسی است.
@funzaban