طیب حاج رضایی کسـی جرات نداشت با شاه ایران سر میز بشینه غذا | 🌱 قرارگاه ۳۱۳ 🌱
طیب حاج رضایی
کسـی جرات نداشت با شاه ایران سر میز بشینه غذا بخوره،اما طیب مینشست..... گنده لات تھران بود. شاه هر وقت میخواست مجلسـی خراب شه مۍگفت: طیب . . :|
یه روز شاه گفت: این دفعه پول زیادی بھت میدم، برو مجلسی رو خراب ک.... گفت: کجاست؟! طرف کیه؟ شاه گفت: فلان جا،سیدروحالله خمینۍ! طیب جـٰا خورد! گفت: ڪی؟گفتی سیدِ !؟ شاه گفت: آره . . طیب گفت: ما نیستیم!! ما با فرزند حضرتزهـراۜ در نمی افتیم.
- این زمانـی بود کھ امام هنوز معرفی نشده بود ڪه اسمش بیوفتـه رو زبون مردم!
شاه گفت: هستـی تو میگیرم، ناخنات رو میکشم ، میدم تیکه تیکه ات کنن.... گفت: هر کاری میخوای بکن، من با فرزند حضرتزهـراۜ در نمی افتم..!
انقدر شکنجه اش کردند، که طیب سینه سپر شد نـی قلیون وقتۍ میخواستن اعدامش کنن، یکی اومد گفت:طیب پیامـی برای امامخمینی نداری؟! گفت: من اینو نمیشناسم فقط بھش بگین: طیب گفت اون دنیا شفاعتم کن..! این شد که طیب 60 سال نه نماز خوند نه روزه گرفت، فقط ادب کرد در مقابل حضرتزهـراۜ که شد حُر انقلاب! همین شد که طلبه ها و روحانینون قم جمع شدن نماز و روزهی 60 سالش رو قضا کردن . . !
معرفت که داشته باشی، حتـی اگه بد باشی بالاخره یه روز برمیگردی میشکفی، پر میکشـی و اوج میگیری.. بله مردی و مردونگی زمان و مکان نمیشناسه، فرق نمیکنه مخالف باشـی موافق باشی، فقط مھم اینه که جوهرش رو داشته باشـی،درست مثلِ شھیدطیبحـٰاجرضایـی