Get Mystery Box with random crypto!

......... در این روزها بود... ‍ بشارت به سفیر مجلس شور | 💥️ غدیر تا ظــهور 💥

.........

در این روزها بود...


‍ بشارت به سفیر

مجلس شور و شراب پیروزی برپا کرد و بزرگان و سران سرزمین روم را فراخواند تا هنگام ورود اسرا همراه او در بزم پیروزیش باشند.
یزید مست این پیروزی ظاهری، بدون توجه به حاضران در مجلس به سر مطهر سیدالشهدا سلام‌الله‌علیه جسارت می‌کرد؛
بانوان و مخدرات ناله زدند و در مجلس ولوله افتاد.

جاثلیق؛ سفیر امپراطور روم، از عالمان بزرگ مسیحی، شاهد این غوغا بود، خواست بداند این سر از کیست!
پادشاه عرب را خطاب قرار داد و سوال خود را پرسید.
یزید گفت:
_ این سر حسین بن علی بن ابی‌طالب است.
سفیر کنجکاوانه سوال کرد: و مادرش کیست؟
یزید گفت: فاطمه دختر رسول خدا
اما چون بر ضد امنیت کشور اسلام خروج کرده به حکم همان اسلام مجازات شده است.

سفیر که حق برایش آشکار گردید، درنگ نکرد و فریاد زد:
_وای بر تو! وای بر دین تو! چگونه توانستی چنین جنایتی مرتکب شوی؟! پدر من از نبیره‌های نوادگان چند نسل گذشته حضرت داوود است؛ اما نصارا بخاطر همین نسبت مرا احترام می‌کنند و از خاک پای من برای تبرک برمی‌دارند! آن وقت تو پسر دختر پیامبرت را کشتی؟!! درحالیکه بین آنها یک نسل فاصله بود.

ادامه داد: ای یزید، ماجرای کنیسه حافر را شنیده‌ای؟ یزید گفت: بگو تا بشنوم و سفیر تعریف کرد:
بین عمان و چین، مسیری آبی است که آبادی ندارد جز یک شهر که در وسط آب است و در تصرف مسیحیان است. کلیساهای زیادی دارد که بزرگترین‌شان کلیسای حافر است. در محرابش، ظرفی از طلا آویزان است و در آن حافر (جای پای الاغ) است، می‌گویند جای پای الاغی است که حضرت عیسی‌بن‌مریم را حمل می‌کرده. دورش را با طلا زینت داده‌اند و همه اهل نصارا به آنجا می‌روند و به جهت شأن حافر، حوائج خود را نزد خدا می‌برند و حاجت می‌گیرند.
و حال آنکه شما پسر دختر پیامبرتان را کشتید!! وای بر شما و بر دینتان.

یزید که بزمش برزخ شده بود، فرمان داد گردنش را بزنید، تا مرا در مملکت خود رسوا نسازد و مفتضحم نکند.
سفیر روم گفت: می‌خواهی مرا بکشی؟!
بدان که شب گذشته پیغمبر شما را در خواب دیدم که مرا بشارت به بهشت داد و من متعجب شدم، اما اکنون از سِرّ آن آگاه گشتم.

نور ایمان بر قلب سفیر جای گرفته بود، استوار و امیدوار شهادتین بر زبان و دل جاری کرد و سر حضرت حسین سلام‌الله‌علیه را در آغوش کشید و بوسید وگریست تا کشته شد.


سفیر روم کنار امامش در میدان جنگ نبود، اما همراه و یاور ثابت قدمی برای امام زمان خویش بود.

بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۴۱

اللهم العن الجبت و الطاغوت