Get Mystery Box with random crypto!

تو را وقتی بردند به دورها خيره شدم هوا روشن می‌شد اما تاريک شد | غَوغا | Ghawgha

تو را وقتی بردند
به دورها خيره شدم
هوا روشن می‌شد
اما تاريک شدم
من هی تيره شدم
تو را وقتی بردند
به اشک بخشيدمت
و قطره‌قطره خودم
راهیِ جزيره شدم
به‌جای ساعت هم
به دست‌های تو
آن دست‌بند می‌آمد
و در حضور اشيا
صدای زولانه
بلند می‌آمد

از ابراهیم امینی

@ghawghataban