همچو نور، از چشمم، رفتی و نمی آیی بی تو دیدهٔ جان را، بسته ام ز بینایی تا زمن شدی غافل، سرزدم به هر محفل بی تو عاقبت کارم، می کشد به رسوایی از دورنگی ی ِ یاران، وزفریب عیاران دیدم و چه ها دیدم، یک به یک تماشایی آفتاب را دیدم، هفت رنگ و فهمیدم اینکه نیست بی رنگی، زیر چرخ مینایی حال من اگر خواهی، لاله دارد آگاهی زان که جان او سوزد، همچو من ز تنهایی گر دعا کنم شاید، خواهم اینکه افزاید درتو آن جفا کیشی، در من این شکیبایی دانم اینکه از دوری، خسته ای ّ و رنجوری سینه کرده ام بستر، تا بر او بیاسایی دمبدم لب سیمین، پرسد از خیالت این: ـ بینم آن که بازآیی، بینم آن که بازآیی؟ #سیمین_بهبهانی ۲۸ مردادماه، سالروز درگذشت زندهیاد سیمین بهبهانی...یادش گرامی @ghaz2020 1.0K views05:31