2023-04-26 21:30:40
پاکسازی ذهن در ۲۱ روز
مراسم پاکسازی روز بیست و یکم:
امروز سپیدهدم روزی تازه است، تولد فصلی نو! از این نقطه به بعد میتوانید جرقهی شهود و ادراکی که از جانتان برمیخیزد شعلهور سازید، آنها را مغتنم شمارید و برای حضورشان جشن بگیرید. مراسم و قدمهایی که در این واپسین روز پاکسازی به جا میآورید، به شما کمک میکنند ندای جان خویش را به وضوح و روشنی بشنوید.
شادمانه فهرست افراد و کارهایی که باید به آنها «نه» بگویید تهیه کنید. ببینید کدام یک از دوستانتان درجه لذت و شور زندگی را در شما بالا نمیبرند. کدام روابط، الگوها و باورهای قدیمی مانند لباسهای چرک، در گوشهی ذهن شما تلنبار شدهاند. اگر تا به حال آنها را نشُستهاید پس دیگر نیازی به آنها ندارید، هم اکنون خود را از دست همگیشان خلاص کنید. ده دقیقه صبح، ده دقیقه غروب و ده دقیقه پیش از رفتن به رختخواب به مکانیاب درون خویش مراجعه کنید و ببینید آیا راهی را اشتباه پیچیدهاید، مسیری را نادرست رفتهاید، و بعد از آن میخواهید به کجا بروید. اگر متوجه شدید به کوچهای بنبست رسیدهاید، همانجا توقف کنید و دور بزنید. ببینید چه میتوانید بکنید تا دوباره به مسیر اصلی برگردید. از خود بپرسید: «چه احساسی دارم؟ آیا با این انتخاب تقدس، روحانیت و خداگونه زیستن را احساس خواهم کرد یا ناامنی، ترس و ناراحتی را؟» البته بهخاطر داشته باشید که این سوال کمی گیجکننده است؛ زیرا همیشه وقتی در راهی جدید قدم برمیدارید ممکن است احساس ناامنی، ترس یا ناراحتی کنید. پس نباید اجازه دهید دچار اشتباه شوید، اما اگر گاهی واقعاً احساس میکنید گم شدهاید احتمالاً باید از کسی کمک بگیرید. امروز روزی است که باید این کار را انجام دهید.
فهرستی از نشانههایی که جانتان سعی دارد به شما نشان دهد و علایمی که از طریق آنها پیام خود را به شما میرساند، تهیه کنید. آیا علایم خطر را میبینید؟ اگر ناگهان احساس شعف میکنید بدانید که آن نیز خود نشانه است. سعی کنید تمام نشانهها را شناسایی کنید.
فهرستی از تمام زمانهایی که میدانستید کاری اشتباه است، اما آن را نادیده گرفتید و حتی انکار کردید بنویسید. با توجه به این فهرست اذعان کنید که خداوند همیشه راهنمای شما بوده است حتی وقتی چشمها و گوشهایتان را به روی حقیقت میبستید. اکنون به خودتان قول بدهید خود را برای هر چه کردهاید یا نکردهاید ببخشید.
اکنون نوشتن داستانی را دربارهی تمنای جانتان آغاز کنید. به اینکه داستان شما چگونه باشد فکر نکنید. فقط این جمله را کامل کنید «تمنای جان من آن است که…» بدانید این جمله به راستی حقیقت دارد. اکنون چشمان خود را ببندید و با صراحت بگویید هر کاری برای به تحقق رسیدن آن مقصود لازم باشد انجام میدهید. حال با هم میگوییم: «باشد که چنین شود!»
@ghodratehzehne
1.2K views18:30