Get Mystery Box with random crypto!

دکتر الهی قمشه ای

آدرس کانال: @ghomsheei
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 44.03K
توضیحات از کانال

تعرفه تبلیغات در 3کانال اخلاقی
https://t.me/ vSCfiUmc8TdhMTY8
دوستانی هم که جهت ساخت بنر یا افزایش ممبر یا برا ایجاد موضوع کانال نیاز به مشاوره دارن به ایدی زیر پیام دهند👇
@shayan01211

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

0

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 9

2023-05-04 15:05:37 پرفسور حسابی نقل می کند:
در سالهای پیش از انقلاب در یکی از روستاهای نیشابور مشغول گدراندن دوران خدمت سربازی در سپاه بهداشت بودم. یکی از روزها سوار بر ماشین لندرور به همراه دکتر درمانگاه از جاده ای میگذشتیم که دیدم یک چوپان از دور چوبدستش را تکان میداد و به سمت ما میدوید، در آن منطقه مردم ماشین درمانگاه را می شناختند،
ماشین را نگه داشتیم، چوپان به ما رسید ونفس نفس زنان و با لهجه ای روستایی گفت آقای دکتر مادرم سه روزه بیماره…
به اشاره ما درب عقب لندرور را باز کرد و رفت عقب ماشین نشست…
در بین راه چوپان گفت که دیشب از تهران با هواپیما به فرودگاه مشهد آمده و صبح به روستایشان رسیده و دیده مادرش مریض است…
من و دکتر زیر چشمی به هم نگاه کردیم و از روی تمسخر خنده مرموزانه کردیم و به هم گفتیم: چوپونه برای اینکه به مادرش برسیم برای خودش کلاس میذاره…
به خانه چوپان رسیدیم و دیدیم پیرزنی در بستر خوابیده بود، دکتر معاینه کرد وگفت سرما خوردگی دارد دارو و آمپول دادیم و یکدفعه دیگر هم سر زدیم و پیرزن خوب شد…
دو سه ماه از این جریان گذشت و ما فراموش کردیم…
یک روز دیدیم یک تقدیرنامه از طرف وزیر بهداری آن زمان آمده بود و در آن از اینکه مادر پروفسور اعتمادی، استاد برجسته دانشگاه پلی تکنیک تهران معالجه نموده اید، تشکر میکنیم…
من و دکتر، هاج واج ماندیم، و گفتیم مادر کدام پروفسور را ما درمان کرده ایم؟
تا یادمان به گفته های چوپان و معالجه مادرش افتادیم…
با عجله به اتفاق دکتر در خانه پیرزن رفتیم، واز او پرسیدیم مادر کدام پسرت استاد و پروفسور است؟
پیرزن گفت همانکه آن روز با شما بود…
پسرم هروقت به اینجا میاید، لباس چوپانی میپوشد
و با زبان محلی صحبت میکند…
من و دکتر شرمنده شدیم و من از آن روز با خودم عهد کردم هیچکس را دست کم نگیرم!
و از اصل و خاک و ریشه خودم فرار نکنم...

عشق را بیمعرفت ' معنا مکن
زر نداری ' مشت خودرا وا مکن
گر نداری ' دانش ترکیب رنگ
بین گلها ' زشت یا زیبا مکن
خوب دیدن ' شرط انسان بودن است
عیب را در این وآن ' پیدا مکن
دل شود روشن ' زشمع اعتراف
با کس ار بد کرده ای ' حاشا مکن
ای که از لرزیدن دل ' آگهی
هیچ کس را ' هیچ جا رسوا مکن
زر بدست طفل دادن ' ابلهیست
اشک را ' نذر غم دنیا مکن
پیرو خورشید ' یا آئینه باش
هرچه عریان دیده ای افشا مکن

@ghomsheei.
9.9K views12:05
باز کردن / نظر دهید
2023-05-03 21:02:02 مورچه نَر بود یا ماده

شیخ احمـد جامی بر بالای منبر گفت: مردم هرچه می‌ خواهید از من سوال کنید. زنی از میان جمعیت فریاد زد ای مـرد ادعا ی بیهـوده نکن ، خداوند رسـوایت خواهـد کرد ، هیچ کس جز علی علیه السلام نمی تواند بگوید که پاسخ تمام سؤالات را میداند

شیخ گفت اگر سؤال داری بپرس. زن سـوال کرد مورچه‌ ای که بر سر راه سلیمان‌ نبی آمد نر بود یا ماده؟ شیخ گفت سؤال دیگر نداشتی!؟ این دیگر چه سؤالی است؟ من که نبودم ببینم نر بوده یا ماده.

زن گفت نیاز نبود که آنجا باشی ، اگر کمی با قـرآن آشنا بودی می دانستی. درسوره نمل آمده است که قالت نمله مشخص می شـود مورچه ماده بوده

مردم هم به جهل شیخ وزیرکی زن خندیدند. شیخ با عصبانیت گفت: ای زن با اجازه شوهـرت در اینجا هستی یا بدون اجازه؟ اگر با اجازه آمـده ای که خدا شوهرت را لعن کند و اگر بی اجازه آمده‌ای، خدا خودت را لعن کند

زن پرسید: ای شیخ بگو بدانیم آیا آن زن بااجازه پیامبر به جنگ امام زمان خود ، علی علیه السلام رفته بود و یا بدون اجـازه؟ شیخ بیچـاره نتوانست جواب گوید.

الغدیر ، علامه امینی

@ghomsheei.
2.2K views18:02
باز کردن / نظر دهید
2023-05-03 21:01:23


  شخصی پرسید چرا شما از ائمه صحبت نمیکنید ؟

فایل کامل در کانال استاد پین شده

https://t.me/+Vt9Rd46a6dtkZGFk  

2.0K views18:01
باز کردن / نظر دهید
2023-05-03 17:57:31 " مولانا و ماهیت شعر "

مولانا در گوشه و کنار مثنوی مکرّر به ماهیت شعر و سرچشمۀ الهی آن اشاره کرده است. سخن مولانا مانند نظامی این است که جوهر شاعری و نبوت یکی است و آن برآمدن از نفس جزئی خویش و پیوستن به نفس کلی عالم است که در حقیقت همان نفس ناطقۀ انسانی و همان روح و نفس الهی است که در همۀ انسان‌ها نشانی از آن پدیدار است و رایحه‌ای از آن به مشام می‌رسد.
در ابیات زیر می‌شنویم سخن نوح را با قوم خویش که دلایل نبوت خود را اعلام می‌کند:
چون بمردم از حواس بوالبشر
حق مرا شد سمع و ادراک و بصر
چونکه من من نیستم این دم ز هوست
پیش این دم هرکه دم زد کافر اوست

در مورد پیامبر اکرم نیز مولانا به همین دلیل استناد جسته و گفته است:
گرچه قرآن از لب پیغمبر است
هرکه گوید حق نگفته کافر است

چنانکه در قرآن در سورۀ نجم در صفت آن ستارۀ نبوت که فرود آمد فرموده است:
وَ ما یَنطِقُ عَنِ الهَوی اِن هُوَ اِلّا وحیٌ یوحی

او از هوای دلِ خویش سخن نمی‌گوید و این قرآن جز آنچه به او وحی شده است نیست. این نفیِ انّیّت مهم ترین وجه مشترک نبی و شاعر است که به همۀ هنرمندان و فیلسوفان و دانشمندان بزرگ علوم طبیعی نیز تعمیم می‌یابد.
و این نفیِ انّیّت در ادب فارسی با صدها رمز و کنایه و تمثیل و تصویر درآمیخته و به هزار زبان بیان شده است از جمله مهمترین تعبیر از نیِ مولانا که در تفسیر آن سخن‌های بسیار گفته اند همین است که نی همان مولاناست که خود را بر لب نی نواز ازلی نهاده و هر شهد و شکر و سُکر و مستی که در سخن او هست همه را به همان خسرو شیرین دهنان که عین زیبایی و دانایی و نیکویی است منسوب می‌کند.
گر نبودی با لبش نی را سمر
نی جهان را پُر نکردی از شکر
مولانا

دریغا که در این روزگار
شاعران لب از لبهای آن ملکه پریان برداشته
و بر لبهای آن عروس هزار داماد نهاده‌اند که به گفته مولانا:
چون سر سفره رخ او تو به توی
لیک در وی باز مانده عشق شوی

برگرفته از پیشگفتار کتاب " گنجینه آشنا "
به قلم حسین الهی قمشه ای

@ghomsheei.
2.6K views14:57
باز کردن / نظر دهید
2023-05-03 15:02:26
انسان های بزرگ
راجع به ایده ها صحبت می کنند
انسان های متوسط
راجع به اتفاقات
انسانهای کوچک
در مورد افراد


@ghomsheei
3.1K viewsedited  12:02
باز کردن / نظر دهید
2023-05-02 23:06:20
#مولانا

در کوی خرابات نگاری دیدم
عشقش به هزار جان و دل بخریدم
بوئی ز سر دو زلف او بشنیدم
دست طمع از هر دو جهان ببریدم

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌
‌‎‌‎‌‌@ghomsheei.
4.1K viewsedited  20:06
باز کردن / نظر دهید
2023-05-02 19:43:11 حضرت عیسی (ع) از صحرایی می گذشت. در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آنجا زندگی می کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد.
در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود، از آنجا گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند. همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟! خدایا عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور نکن. در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو:
ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینی، اهل دوزخ!

به نقل از: محمد غزالی، کیمیای سعادت

@ghomsheei.       
5.1K views16:43
باز کردن / نظر دهید
2023-05-02 19:43:04


  شخصی پرسید چرا شما از ائمه صحبت نمیکنید ؟

فایل کامل در کانال استاد پین شده

https://t.me/+Vt9Rd46a6dtkZGFk  

5.0K views16:43
باز کردن / نظر دهید
2023-05-02 14:23:22
تحت" هیچ" شرایطی نباید خود را رَد کرد.

حتی اگر مرتکب زشت ترین عمل، شرم آورترین فکر و احساس هم شدیم باید خود را مثل کودک پر از عشق و معصومیت که فقط گم شده و بخطا رفته دوباره و دوباره به آغوش پذیرش و نوازش بکشیم .
این پذیرش آگاهانه و بذل شفقت به احساسات پراکنده خود ، اکسیر تحول است .

#راهب_امیری

@ghomsheei.
4.7K viewsedited  11:23
باز کردن / نظر دهید
2023-05-02 14:23:22 #تیکه_کتاب

بهار، همه چیزش با تابستان، با زمستان و با پاییز فرق دارد.

حق است که بهار را یک آغاز پر شکوه بدانیم؛ نه تنها به دلیل رویشی خیره کننده: امروز، بوته ی سبز روشن؛ فردا غرقِ صورتیِ گلِ محمدی؛ امروز، یاسِ بسته ی خاموش؛ فردا سیلابِ نوازنده ی عطر ...

نه فقط به دلیل این رویش خیره کننده، بلکه به علت حسی از خواستن، طلبیدن، عاشق شدن، بالا پریدن، فریاد کشیدن، خندیدن، شکوفه کردن، باز شدنِ روح... 


#یک_عاشقانه_آرام
#نادر_ابراهیمی

@ghomsheei.
4.5K viewsedited  11:23
باز کردن / نظر دهید