2022-09-02 06:31:01
روایت کمترشنیده شده از پنهان شدن رضاشاه پس از حمله به ایران هشتم شهریور ۱۳۲۰ رضاشاه در جلسه با امرای ارتش بود که ناگاه رئیس تلگراف خانه سلطنتی با چند تلگراف نزدش میآید. سپهبد امیراحمدی فرماندار نظامی وقت تهران در کتاب خاطراتش مینویسد «شاه گفت ببینم چه بدبختی تازهای است. رئیس تلگراف گفت قشون روس از تبریز به طرف تهران میآید. [شاه] دسته تلگرافها را با دستپاچگی گرفت و یکی یکی شروع به خواندن کرد و به امراء لشگر که روبرویش ایستاده بودند، گفت: بروید پدرسوختهها».
امیراحمدی در ادامهی واکنش رضاشاه مینویسد: «شبانه به قصد اصفهان تهران را ترک کرد و تا کهریزک پیش رفت. در همین زمان و با انتشار خبر فرار شاه، افسران ارشد و امراء ارتش نیز همین که بوی جنگ را شنیدند، هر یک از گوشهای فرار کردند. برخی چنان در فرار عجله داشتند که در فاصله ۲۴ ساعت خود را از تهران به بندر عباس رساندند».
بنا به گزارش صریح امیراحمدی، وقتی رضاشاه به کهریزک رسید، قوام شیرازی به دنبالش رفت و به شاه گفت که انگلیسیها حاضر شدهاند که با شرایطی سازش کنند و شاه را به تهران بازگرداند.
علیاصغر احسانی نیز که آن زمان دانشجوی دانشکده افسری بوده سالها بعد در کتاب خاطراتش مینویسد: «یک گردان پیاده به فرماندهی ستون ۱ محمود زندکریمی از لشگر یکم محرمانه مأمور اسکورت او شد و از تهران خارج گردید و تا کهریزک هم رسید. منشاء خبر فرار رضاشاه هم از همین جا بود. گویا سفارت انگلیس میانجی شد و به او قول داد مانع از حرکت سربازان شوروی به تهران خواهد شد و اینگونه او را به تهران برگرداندند. بامداد روز نهم شهریور که رضاشاه ناگهان در باغشاه پیدا شد، هنگامی بود که از کهریزک بازگشته بود و میخواست بنمایاند که در تهران است».
امیراحمدی در ادامه خاطرات خود مینویسد: «شاه انتظار داشت که انگلیسها به وعدهای که به قوام شیرازی داده بودند، وفا کنند. ولی برای انگلیسیها تردیدی حاصل شد، زیرا گذشته از اینکه اطمینانی به رضا شاه نداشتند، روسها هم اصرار داشتند که رضا شاه را زنده به دست آورده و مجازات نمایند و اساس سلطنت را از ایران برچینند.»
منبع: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
@Gilan_Press
586 views03:31