2022-04-08 17:44:07
[چهارمین نشست روایت مشهد آینده؛ سیاستگذاری و دیپلماسی شهری سهشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۰ با موضوع افق مشهد آینده در پیوند تمدنی با شهرهای خراسان بزرگ در پژوهشکده ثامن مشهد برگزار شد. مشروح محورهای این نشست در ادامه میآید.]
مسئولیت دیپلماسی شهری معطوف به جان شهر است
سید محمد بهشتی
ما در سرزمینی زندگی میکنیم که قدمت زیادی دارد، قدمت زیاد این اجازه را میدهد که اهالی روستاها و شهرهای ما «کسی» بشوند و روستاها و شهرهای ما «جایی» بشوند. و این تفاوت دارد با زمانی که جایی بر طبق قرداد (اعتبار) شهر شود. جایی بودن و کسی بودن مفهوم وجودی است. مشهدیها را نمیتوان از مشهدی بودن عزل کرد اما نیویورکیها را میتوان از نیویورکی بودن عزل کرد؛ این سابقه زیسته در این سرزمین تنوع فرهنگی بسیار زیادی را به وجود آورده است که وارداتی نیست؛ این تنوع فرهنگی در سرزمین ما اندامواره است.
در ایران خراسان خراسان شد و ترکها ترک شدند. تنوع فرهنگی در ایران هم اندام واره است؛ خراسان یک اندامی از موجودیت واحدی است که ما در تمام ایران می شناسیم. ما دچار این سوتفاهم هستیم که ایران بودن ایران یک امر قراردادی است. این حرفها را در خصوص مصر، هند، چین هم میتوان زد.
شهرها با قلمروهای فرهنگی، نسبت منظومهای دارند و نه شبکهای، به این معنی که در این نسبت عناصر هم ارزش با یکدیگر نیستند؛ لذا خراسان یک منظومه است. این ارزش عناصر در طول تاریخ تغییر میکند. گاهی هرات، گاهی مرو و گاهی مشهد مرکزیت دارد. هرچند مشهد از تیموریان به بعد خورشید این منظومه است.
مدیریت شهری در نسبت با این مباحث میتواند چهار مواجهه داشته باشد:
زمانی که احوالات شهر خیلی خراب است؛ مدیریت شهری فعالیتش در حوزه خدمات روزمره شهر است.
زمانی که احوال شهر رو به بهبود است؛ اهالی شهر توقع کارهای اساسی تر دارند.(پروژه های عمرانی بزرگ)
در سطح بعدی توقع نظم و انضباط و قانون مداری و عدالت است (معاونت شهرسازی)
تا اینجا مدیریت شهری متولی کالبد و جسم شهر است.
مواجهه چهارم زمانی است که شهر رو به بهبود کامل میرود؛ آنجا برای مدیریت شهری احوالات و جان شهر موضوعیت پیدا میکند. پرداختن به دیپلماسی شهری نیز در این جا مطرح می شود.
اول باید بدانیم این خراسان بوده است که ایران را احیا کرده است. (بعد حمله اسکندر و تشکیل حکومت اشکانیان توسط پارتها) این نقش باید برای خراسان احیا شود. این بخشی که امروز اسمش ایران است با محیط پیرامونش، نسبتی داشته است مثل نسبتی که در گذشته در طراحی شهرها وجود داشته است، شهرهای ما حصار ، خندق، شارستان و ربذه داشتند. ربذ یعنی بیرون شهر. این چیزی که امروز از ایران باقی مانده است حصار ایران است، ربذه ایران در بیرون از ایران واقع شده است؛ افغانستان، بخشی از عراق، شرق ترکیه. قومهایی در ایران هستند یک پایشان در ایران و یک پایشان در کشورهای دیگر است.
ما ابتدا باید خراسان را به جا بیاوریم سپس نسبت مشهد را به جا بیاوریم. در نتیجه نسبت مشهد را با شهرهای خراسان به جا میآوریم. ما متوجه نسبت خودمان با افغانستان نیستیم. ما دچار اختلال در هویت شدهایم. برای پررنگ کردن رابطه با چین باید از دروازه همیشگی یعنی خراسان عبور کنیم.
اگر ما اهلیت نسبت به شهرمان داشته باشیم بسیاری از اتفاقهایی که می افتد تکرار نمیشود. مسئولیت دیپلماسی شهری معطوف به جان شهر است. لازم نیست چیز جدید به وجود آورد فقط باید تذکر و یاداوری کند.
از زمانی که این اختلال شروع شد؛ ما نسبت به فرهنگ و سرزمین خودمان دچار بی اعتمادی شدیم. تا قبل از دوره تیموریان تنها ایرانیان هستند که چین و کشورهای دیگر را میشناسند، از این دوره است که اروپاییها هم آشنا میشوند. ما در دورهای هستیم که سرزمین خودمان را به عنوان بدترین سرزمینها به جا میآوریم؛ بعد فردوسی، سعدی و ... را استثنا قلمداد میکنیم. و نظریه پردازی می کنیم که ایرانیها چقدر بد هستند؛ ریاکار، دروغگو و ...همه. پس نیاز است ما حسن ظن به فرهنگ خود پیدا کنیم.
یکی از مشخصه های وضعیت جدید که پیش رو داریم موضوع جهانی شدن و جهانی بودن است. تحولات تکنولوژی وضعیتی را ایجاد کرده است که جهانی شدن برای همه فرهنگها مساله شده است.
تنها فرهنگی که صفت جهانی بودن در آن وجود دارد؛ فرهنگ ایران است. همچنین اگر خراسان دروازه ارتباط با چین باشد هویت خراسانی احیا میشود.گفته شد ارتباط ما با کشورهای پیرامون در خراسان بزرگ چه فایدهای دارد همین الان اگر خط زمینی ارتباطات دیگر فایدهای ندارد در سطح جهان، چین چرا دنبال آن است؟ اگر ما موقعیتهای منطقهای را درست متوجه شده بودیم فرودگاه امام و فرودگاه مشهد مهمترین فرودگاه منطقه بود و نه فرودگاه استانبول! چین اگر توسعه پیدا کرد بر اساس مزیتهای تاریخی، طبیعی و فرهنگی بود. ما هم ناگزیر هستیم بر مزیتها تاکید کنیم.
@gofteman_shahr
401 viewsedited 14:44