Get Mystery Box with random crypto!

روزهایی که سر کار، کارهام سخت میشد یا به دلیلی درگیر می‌شدم، ب | گل‌خونه ما🌹🌹

روزهایی که سر کار، کارهام سخت میشد یا به دلیلی درگیر می‌شدم، بحث بی‌موردی پیش می‌اومد یا به دلیل مشکلی توی کار تحت فشار قرار می‌گرفتم، فقط کافی بود که همون وسط درگیری یادم بیافته که عصر با تو قرار دارم و تا چند ساعت دیگه می‌بینمت. همه‌چیز فراموشم میشد و توی دلم می‌گفتم گور بابابی همه مشکلات عالم. یه حس خوبی به دلم می‌نشست و دیگه انگار هیچی برام اهمت نداشت. این رو برات گفته بودم و یادمه چقدر ذوق کرده بودی.
زمان‌هایی که می‌خواستم بیام پیشت و ماشین نداشتم، تمام تلاشم این بود که هرچقدر که می‌تونم زودتر برسم. یاد گرفته بودم که توی راه اسنپ رو بگیرم که بین رسیدنم به تهران و راه افتادنم به سمت تو، فاصله‌ای نباشه تا حتی اگر شده یه دقیقه زودتر بهت برسم. یاد گرفته بودم کجای جاده که هستم، باید درخواست رو بفرستم که راننده تقریبا همزمان با من برسه به مبدا و راه بیافتم به سمت تو!
برات هیچ‌وقت نگفته بودم که برای زودتر رسیدن به پیش تو، چه فکرهایی می‌کنم و چه راه‌هایی رو امتحان می‌کنم.
گاهی هم میشد که به دلیل ترافیک یا پیچیده شدن کارها توی شرکت، دیرتر بهت می‌رسیدم. منتظرم می‌موندی. تمام مسیر دلم داشت پر پر می‌زد که چرا دیر می‌رسم و تو اونجا منتظر من نشستی! یه بار بهم گفتی: "عزیزم، مهم نیست که دیر می‌رسی. فقط بهم بگو. هرقدر هم دیر بیای منتظر می‌مونم؛ اما وقتی نمی‌دونم کی می‌رسی، بهم میریزم."
انگار دنیا رو روی سرم خراب کرده بودند. دیر رسیدن من، باعث شده بود تو ناراحت بشی. دمق شدم، زودفهمیدی. بهم گفتی: "به چشمای من نگاه کن. این‌ها رو نگفتم که ناراحت بشی. من از دیر رسیدنت ناراحت نیستم. گفتم که بدونی چرا کلافه ام." خواستم توضیح بدم که من تلاشم رو میکنم؛ ولی گاهی نمیشه. با جملع‌ت جلوم رو گرفتی، ادامه دادی: "باور کن می‌دونم که تمام تلاشت رو می‌کنی که زودتر برسی عزیز دلم."
بعد از تقریبا ۴ ماه، هنوز باورم نمیشه که همه‌چیز انقدر خوب بوده! این دنیای لاکردار چه فرصتی رو از ما و خودش دریغ کرد! چقدر باید بشینم و به این خاطرات فکر کنم و غصه بخورم! انگار تمومی نداره این غم...

#روز صد و هفدهم

کانال «گل‌خونه ما»
@golkhune_ma