Get Mystery Box with random crypto!

#هر_روز_با_شاهنامه۱۷۰۶ داستان لشکر کشی ارجاسب به ایران. که ما | دوست داران گلشهر

#هر_روز_با_شاهنامه۱۷۰۶
داستان لشکر کشی ارجاسب به ایران.
که ما را جزین بود در جنگ رای
بدانگه که لشکر بیامد ز جای

همی گفتم آن دیو را گر به بند
بیابیم گیتی شود بی‌گزند

بگیرم سر گاه ایران زمین
به هر مرز بر ما کنند آفرین

کنون چون گشاده شد آن دیوزاد
به چنگست ما را غم و سرد باد

ز ترکان کسی نیست همتای اوی
که گیرد به رزم اندرون جای اوی

کنون با دلی شاد و پیروز بخت
به توران خرامیم با تاج و تخت

بفرمود تا هرچ بد خواسته
ز گنج و ز اسپان آراسته

ز چیزی که از بلخ بامی ببرد
بیاورد یکسر به کهرم سپرد

ز کهرمش کهتر پسر بد چهار
بنه بر نهادند و شد پیش بار

برفتند بر هر سوی صد هیون
نشسته برو نیز صد رهنمون

توضیح:
ارجاسب به کهرم گفت:این جنگ را به این خیال شروع کردیم که می اندیشیدیم اسفندیار دربنداست واگر اودربند بود ما گزندی دراین جنگ نمی دیدیم ومی توانستیم ایران را بگیریم وموردتحسین همه واقع شویم،حال که اسفندیار آزاد شده است،ما حریف اونمی شویم،وکسی ازترکان همتای اونیست که بتواند با او بجنگد.اکنون بادلی شاد وبخت پیروز به سوی توران برمی گردیم.پس دستور داد تا هرچه مال وخراج واسبان آراسته وتمام چیزهایی که ازبلخ آورده بودند،همه را به کهرم سپرد،ارجاسب چهار پسر دیگر داشت که ارکهرم کوچکتر بودند،همه بار وبنه را برشتران بارکردند وخود نیز سوار شدند وبا صدها شتر به سوی توران خرکت کردند.
ادامه دارد.
دوست داران گلشهر
@golshahriha