مستندنگاری ماجراهای من و سیاست (بخش شانزدهم و هفدهم) علی گ | چکامه های نامیرا(شعرها و دست نوشته های علی گودرزیان ع پایدار)
مستندنگاری ماجراهای من و سیاست (بخش شانزدهم و هفدهم)
علی گودرزیان
دبیر ادبیات هفتچشمهی کاکاوند پس از فارغالتحصیلی از مرکز تربیت معلم بیدرنگ در دانشگاه اصفهان پذیرفته شدم اما به دلیل نیاز استان، مأمور به تحصیل نشدم، در نتیجه، یک سال از دانشگاه مرخصی گرفتم و با این که استخدامی خرمآباد بودم به نورآباد رفتم و از طرف حاج آذری پیشنهاد کارگزین اداره به من داده شد؛ اما چون من برای یک سال آمده بودم، نپذیرفتم و به بخش کاکاوند رفتم. در آن سالها یعنی سال ۱۳۶۹ نورآباد به شدت کمبود معلم داشت. هر معلم تازه استخدامی اگر به شهرستان دلفان میآمد، دستکم ۵ سال باید در دلفان خدمت میکرد.
برخی از معلمان که از شهرستانهای دیگری به نورآباد میآمدند در همین شهرستان ازدواج کرده، تشکیل خانواده میدادند و مقیم میشدند یکی از آنها آقای دالوند بود که از دهستان هفتچشمه همسر انتخاب کرده بود و برای همیشه ساکن آنجا شده بود.
دالوند آدم سالمی بود، دیپلم بود. قامتی بلند و لاغر و تاخورده داشت. همهی دنیای او در هفتچشمه خلاصه شده بود. یعنی انگار متولد شده بود تا بزرگ شود و در هفتچشمه همسر انتخاب کند و به تکامل برسد.
دالوند، مدیر مدرسهی راهنمایی و ابتدایی هفتچشمه بود، معلم کهنهکاری که همهی اهالی کاکاوند را میشناخت و همه هم، او را میشناختند.
دالوند تلاش زیادی کرده بود، از مدتها پیش مدیر بود، آن زمان که ما خدمت ایشان رسیدیم حدود پانزده سال در آن دهستان سابقه داشت. تجربهی آموزشی زیادی داشت؛ اما آموزش کاکاوند را به روزمرگی کشانده بود. او هرچه داشت در طبق اخلاص گذاشته بود و بیشتر از این چیزی تازهای برای عرضه نداشت!
متن کامل این یادداشت را در تارنمای #سیمره بخوانید: https://seymare.com/?p=14144
هموارهی روزگار با #سیمره جاری باشید! https://t.me/seymareweekly